کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیاس سفسطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قیاس کردن
لغتنامه دهخدا
قیاس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سنجیدن چیزی را با چیزی . مقایسه کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : دولت نو است و کار نو و کارکن نو است مردم قیاس کار نو از کارکن کنند. خاقانی .قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسیدکه پیش ناوک هجرتو جان سپر میگشت . سعدی (از فره...
-
قیاس گرفتن
لغتنامه دهخدا
قیاس گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) قیاس کردن . مقایسه کردن . سنجیدن . اندازه گرفتن : قیاس از درختان بستان چه گیری ببین شاخ و بیخ درختان دانا. خاقانی .ز تاریخها چون گرفتم قیاس هم از نامه ٔ مرد ایزدشناس . نظامی .کار پاکان را قیاس از خود مگیرگرچه با...
-
قیاس مرکب
لغتنامه دهخدا
قیاس مرکب . [ س ِ م ُ رَک ْ ک َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) چون قیاسات بسیار بر اثبات یک حکم مجتمع شود آن را مرکب نخوانند، بلکه قیاسات مرکبه آن را گویند که نتایج بعضی مقدمات بعضی باشد تا به آخر یک مطلوب حاصل آید و چون هر قیاسی را دو مقدمه ...
-
قیاس مساوات
لغتنامه دهخدا
قیاس مساوات . [ س ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) عبارت از نوع قیاسی است که مرکب از دو قضیه باشد که متعلق محموله مقدمه ٔ اول موضوع مقدمه ٔ دیگر باشد، چنانکه گفته شود: «الف » مساوی است با «ب » و «ب » مساوی است با «ج » که لازمه ٔ آن این...
-
قیاس مستقیم
لغتنامه دهخدا
قیاس مستقیم . [ س ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی در مقابل قیاس خلف . رجوع به قیاس خلف شود.
-
قیاس مستنبطالعله
لغتنامه دهخدا
قیاس مستنبطالعله . [ س ِ م ُ تَم ْ ب َ طُل ْ ع ِل ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) هرگاه بیانات قانونگزار در مورد قوانین موضوعه مشتمل بر علت حکم قانون باشد، بطوری که قاضی برای کشف علت حکم محتاج به اعمال تدبیر و چاره جویی باشد و چن...
-
قیاس معالفارق
لغتنامه دهخدا
قیاس معالفارق . [ س ِ م َ عَل ْ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاس چیزی بر چیزی دیگر بدون علت و مناسبت و اشتراک . دو چیز را با یکدیگر سنجیدن و مقایسه کردن بدون مناسبت .
-
قیاس معکوس
لغتنامه دهخدا
قیاس معکوس . [ س ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) هرگاه مقابل نتیجه را با یک مقدمه تألیف کنند تا مقابل دیگر مقدمه نتیجه دهد آن قیاس را معکوس خوانند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قیاس دور شود.
-
قیاس مفصول
لغتنامه دهخدا
قیاس مفصول . [ س ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) رجوع به قیاس موصول شود.
-
قیاس مقاومت
لغتنامه دهخدا
قیاس مقاومت . [ س ِ م ُ وِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) هرگاه قیاسی منتج حکمی باشد و خواهند که منع آن قیاس کنند به ایراد قیاسی دیگر که منتج مقابل مقدمه باشد از قیاس اول که اساس آن قیاس بر آن مقدمه است ، مانند کبری در شکل اول یا مقدمه...
-
قیاس موصول
لغتنامه دهخدا
قیاس موصول . [ س ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاس مرکب موصول بود یا مفصول . اما موصول آن بود که نتایج را در او بجای خود ایراد کنند و همان نتایج را چون در مقدمات قیاسی دیگر افتد مکرر کنند، مثل هر «الف » «ب » و هر «ب »«ج » است ...
-
قیاس آباد
لغتنامه دهخدا
قیاس آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، سکنه ٔ آن 195 تن . آب آن از رودخانه ٔ سراب و محصول آن غلات ، حبوب و توتون وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه ، جاجیم و پلاس بافی است . راه مالرو دارد و در تاب...
-
اصحاب قیاس
لغتنامه دهخدا
اصحاب قیاس . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) پیروان ابوحنیفه که آنان را اصحاب رای نیز میگفتند. رجوع به اصحاب رای شود.
-
اصحاب قیاس
لغتنامه دهخدا
اصحاب قیاس . [ اَ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دردانش پزشکی قدیم ، طبیبان به دو گروه اصحاب تجربه و اصحاب قیاس تقسیم میشدند. صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی آرد: باب نخستین در یاد کردن و طریق اصحاب تجربه و اصحاب قیاس در علاج کردن به داروهای مفرد و مرکب . (ذ...
-
بی قیاس
لغتنامه دهخدا
بی قیاس . (ص مرکب ) (از: بی + قیاس ) بی حساب . بی شمار. (آنندراج ). خارج از حد و اندازه . بی پایان . بی انتها. غیرقابل بیان و تفسیر. (ناظم الاطباء) : بگذرانیدی سپاه از روی دریا بی قیاس ژرف دریا باشد اندر جنب آن هر یک قلیل . فرخی .ای بی قیاس و دولت تو...