کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلس
/qalas/
معنی
تاریکی آخر شب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dawn, dusk
-
جستوجوی دقیق
-
غلس
لغتنامه دهخدا
غلس . [ غ َ ل َ] (ع اِ) تاریکی آخر شب . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ظلمة آخر اللیل ، تقول : رأیت منک غلس الظلام خیالاً. (اقرب الموارد). ج ، اَغلاس . (مهذب الاسماء). تاریکی آخر شب چون با سپیدی صبح درآمیزد، و آن هما...
-
غلس
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) [ ع . ] (اِ.) ظلمت پایان شب چون با سپیدی درآمیزد، شبگیر.
-
غلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qalas تاریکی آخر شب.
-
واژههای همآوا
-
غلث
لغتنامه دهخدا
غلث . [ غ َ ] (ع مص ) غلث زند؛ آتش نادادن آتش زنه . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || آمیختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). یقال : غلثت البر بالشعیر، و غلثت الحدیث ؛ خلطته . (منتهی الارب ). مخلوط کردن . (اقرب الموا...
-
غلث
لغتنامه دهخدا
غلث . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غلث زند؛ آتش ندادن آتش زنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم گرفتن گرگ گوسپند کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چسبیدن گرگ گوسفند را و دریدن آن را. (از اقرب الموارد). || چسبیدن به کسی و ملازم او گردیدن . || سختی پیکار. (...
-
غلث
لغتنامه دهخدا
غلث . [ غ َ ل ِ ] (ع ص ) مرد سخت پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الشدیدالقتال . (اقرب الموارد). آنکه سخت کارزار کند. (مهذب الاسماء). || دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجنون . (اقرب الموارد). || آنکه او را از طعام و شراب نشأه ، و از غلبه ٔ خوا...
-
غلص
لغتنامه دهخدا
غلص . [ غ َ ] (ع مص ) سر حلقوم بریدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). قطع الغلصمة. (تاج المصادربیهقی ): غلصه غلصاً؛ قطع غلصمته . (اقرب الموارد).
-
قلس
لغتنامه دهخدا
قلس . [ ق َ ] (ع مص ) رقصیدن با سرود. (منتهی الارب ). رقص فی غناء. (اقرب الموارد). || سرود نیکو خواندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قلس المطرب ؛ غنی غنأاً جیداً. (اقرب الموارد). || بسیارخوردن نبیذ را. || شوریدن دل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)...
-
قلس
لغتنامه دهخدا
قلس . [ ق َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است درالجزیره ، و عبیداﷲبن قیس درباره ٔ آن اشعاری دارد. (معجم البلدان ). و رجوع به مستدرکات تاج العروس شود.
-
قلص
لغتنامه دهخدا
قلص . [ ق ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَلوص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلوص شود.
-
جستوجو در متن
-
اغلاس
لغتنامه دهخدا
اغلاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَس . (ناظم الاطباء).
-
واسطالجزیره
لغتنامه دهخدا
واسطالجزیره . [ س ِ طُل ْ ج َ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است مذکور در شعر ذیل از اخطل شاعر عرب :کذبتک عینک ام رایت بواسطغلس الظلام من الرباب خیالا.و نیز:عفا واسط من اهل رضوی فنبتل فمجتمع الحرین فالصبر اجمل .(معجم البلدان ).
-
اغلاس
لغتنامه دهخدا
اغلاس . [ اِ ] (ع مص ) بتاریکی آخر شب درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درآمدن قوم در تاریکی آخر شب :اغلس القوم ؛ دخلوا فی الغلس ای ظلمة آخر اللیل . تقول : «رأیت منک غلس الظلام خیالا». (از اقرب الموارد).