کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غفیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غفیر
/qafir/
معنی
۱. موی نرم و ریز در گردن یا رخسار.
۲. (صفت) کثیر؛ بسیار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غفیر
لغتنامه دهخدا
غفیر. [ غ َ ] (ع مص ) آمرزیدن و پوشیدن خدای گناه کسی را. (منتهی الارب ). مغفرت . غَفر. غفران . غُفور. (از اقرب الموارد). || (اِ) موی گردن و پس گردن و موی رخسار. (منتهی الارب ). || (ص ) بسیار، و جمعی که زیاده از ایشان نتواند (کذا) دید. (غیاث اللغات )....
-
غفیر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) غفران ، مغفرت . 2 - (ص .) بسیار، فراوان .
-
غفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qafir ۱. موی نرم و ریز در گردن یا رخسار.۲. (صفت) کثیر؛ بسیار.
-
واژههای مشابه
-
حشد غفير
دیکشنری عربی به فارسی
جمعيت انبوه
-
واژههای همآوا
-
قفیر
لغتنامه دهخدا
قفیر. [ ق َ ] (اِخ ) آبی است در راه شام در سرزمین عذره . (معجم البلدان ).
-
قفیر
لغتنامه دهخدا
قفیر. [ ق َ ] (ع اِ) سرگین خشک . (منتهی الارب ).زبیل . [ = سرگین ] . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || کیسه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زنجبیل . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ). || طعام بی نانخورش . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
قفیر
لغتنامه دهخدا
قفیر. [ ق ُ ف َ ] (اِخ ) نام موضعی است ، و ابن مقبل در شعر خود از آن یاد کند. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جمّ، جمع: جموم] [قدیمی] jam[m] فراوان از هر چیز؛ کثیر.〈 جمِ غفیر: [قدیمی] گروه بسیاری از مردم.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن غُفَیر. محدث است . (منتهی الارب ).
-
جمعیت انبوه
دیکشنری فارسی به عربی
الجمع الغفير ، الجموع الحاشدة ، الجموع الغفير ، حشد غفير
-
غفیری
لغتنامه دهخدا
غفیری . [ غ َ را ] (ع اِ) جماءالغفیری ، لغتی است در جم الغفیر. رجوع به غفیر و جم الغفیر شود.
-
غفیرة
لغتنامه دهخدا
غفیرة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غفیر درحالت مصدری . (از منتهی الارب ). آمرزیدن و پوشیدن خدای گناه کسی را. رجوع به غفر و غَفیر و غُفران شود. || (اِ) پوشش ، و یقال : ما فیه غفیرة؛ یعنی نمی بخشد گناه کسی را. (منتهی الارب ). ما فیه عذیرة و لاغفیرة؛ یعن...