قفیر. [ ق َ ] (ع اِ) سرگین خشک . (منتهی الارب ).زبیل . [ = سرگین ] . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || کیسه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زنجبیل . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ). || طعام بی نانخورش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || خنور بزرگ . (منتهی الارب ). الجلة العظیمة البحرانیة التی یحمل فیها القباب و هو الکنعد المالح . (اقرب الموارد). ج ، قُفران . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.