کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غسل آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غُسل و کَفَن
فرهنگ گنجواژه
آماده کردن مرده برای دفن.
-
ایین غسل تعمید و نامگذاری
دیکشنری فارسی به عربی
معمودية
-
غسل ارتماسی دادن(برای تعمید)
دیکشنری فارسی به عربی
اغطس
-
جستوجو در متن
-
تغسل
لغتنامه دهخدا
تغسل . [ ت َ غ َس ْ س ُ ] (ع مص ) غسل آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اغتسال
لغتنامه دهخدا
اغتسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شستن و غسل کردن . (فرهنگ نظام ). غسل آوردن : اغتسل بالماء؛ غسل آورد. (منتهی الارب ).غسل کردن با آب . (ناظم الاطباء). تن را شستن : غسل الرجل ؛ غسل بدنه . (از اقرب الموارد). || خوشبویی آلودن . (آنندراج ). خوشبوی آلودن : اغتس...
-
مستنقع
لغتنامه دهخدا
مستنقع. [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ، اِ) آنچه تغییر رنگ یافته باشد. || آنچه در آب خیسانده باشند. (از اقرب الموارد). || جای گرد آمدن آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین خوش که آب در آن گرد آمده باشد. باطلاق . || جای غسل آوردن از آبگیر. (منتهی الارب ...
-
اطهر
لغتنامه دهخدا
اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] (ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه ٔ وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. (از اقرب الموارد). پاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از گ...
-
تطهر
لغتنامه دهخدا
تطهر. [ ت َ طَهَْ هَُ ] (ع مص ) سر و تن شستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پاک شدن و غسل آوردن زن از خون و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاک شدن و سر و تن شستن . (آنندراج ). پاک شدن ازریم و آلودگی و غسل ...
-
قشف
لغتنامه دهخدا
قشف . [ ق َ ش َ ] (ع اِمص ) پلیدی پوست و کهنگی هیأت . || بدی حال و تنگی زیست ، یا آنکه به غسل آوردن و شستن تن و نفس خود را پاک و صاف کرده باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). وفعل آن از سمع و کرم است . (منتهی الارب ). || (مص ) سوختن روی از آفتاب ...
-
اقترار
لغتنامه دهخدا
اقترار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آرام گرفتن . || جای گرفتن آب گشن در زهدان ماده . || سیر شدن ستور. || فربه شدن ستور و بنهایت رسیدن فربهی . || نانخورش ساختن از قراره .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || گرفتن قراره از بن دیگ . (منتهی...
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طُ ] (ع مص ) پاک گردیدن . || منقطع شدن حیض زن . || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن . || (اِمص ) پاکی از حیض و جز آن . ج ، اطهار.(منتهی الارب ) (آنندراج ). قرء. خلاف طمث : آب بهر عام اصل و فرع راازبرای طهر و بهر کرع را. (مثنوی ).پاک کو از حوض م...
-
وندیداد
لغتنامه دهخدا
وندیداد. [ وَ ](اِخ ) (آئین ضد دیوان ) از آفرینش جهان و پاکیزگی و طهارت و نگهبانی آب و پرهیز از مردار و کفاره و جز آن بحث میکند و بخشی از اوستای فعلی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). نسکی است از نسک های کتاب ژند و پاژند یعنی قسمی است از اقسام آن کتاب . (...
-
طهارت
لغتنامه دهخدا
طهارت . [ طَ رَ ] (از ع ، مص ) پاک گردیدن . یقال : طهر طهراً و طهارة. (منتهی الارب ). پاک شدن . (آنندراج ) (دهار). پاکی . (آنندراج ) : تقوای نفس ما بطواف ِ پیاله است جائی که باده نیست طهارت نمی کنم . علیقلی بیک ترکمان (از آنندراج ). || نمازی بودن . م...
-
مذی
لغتنامه دهخدا
مذی . [ م َذْی ْ ] (ع اِ)رطوبت است که در غلبه ٔ شهوت ظاهر می شود. (غیاث اللغات ). آب نشاط. (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان ). آب مرد که وقت ملاعبت برآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آب لزج رقیقی که به هنگام عشقبازی خارج شود و رنگش به سفیدی زند ...
-
استشهاد
لغتنامه دهخدا
استشهاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گواهی خواستن . (غیاث ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). حاضر آمدن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بگواهی خواندن . گواهی طلبیدن . بشهادت طلبیدن . (تاریخ بیهقی ). || گواه کردن . (تاج المصادربیهقی ). گواه...