کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عینین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عینین
لغتنامه دهخدا
عینین . [ ع َ ن َ ن ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عین در حال نصب و جر. عینان . دو چشم . رجوع به عین شود : دو مارافسای عینینش دو مارستند زلفینش که هم مار است مارافسای و هم زهر است تریاقش .منوچهری .
-
عینین
لغتنامه دهخدا
عینین . [ ع َن َ ] (اِخ ) همان عینان است که برخی ، در تمام حالات آن را با یاء تثنیه خوانده اند. و گویند جایگاهی است در بحرین . (از معجم البلدان ). و رجوع به عینان شود.- یوم عینین ؛ از ایام عرب است در بحرین ، بین بنی مِنقَربن عبیداﷲ و بنی عبدالقیس . ...
-
واژههای مشابه
-
عَيْنَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو چشم
-
جبل عینین
لغتنامه دهخدا
جبل عینین . [ ج َ ب َ ل ِ ع َ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از کوههای احد است . رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 128 و حاشیه ٔ همان صفحه شود.
-
جستوجو در متن
-
عینینی
لغتنامه دهخدا
عینینی . [ ع َ ن َ نی ] (ص نسبی ) منسوب به عینین ، که دهی است به بحرین ، و خلید عینینی از آن ده است . (از منتهی الارب ). و رجوع به عینین شود.
-
عینان
لغتنامه دهخدا
عینان . [ ع َ ن ِ ] (اِخ ) فراز کوه «احد» است درمدینه . و گویند نام دو کوه است واقع در نزدیکی کوه احد، لذا غزوه ٔ احد را «یوم عینین » نیز گفته اند. و گویند عینان نام کوهی است از کوههای احد که بین آنها وادیی است بنام عام احد و عام عینین . و نیز گویند ...
-
ذوعینین
لغتنامه دهخدا
ذوعینین . [ ع َ ن َ ](اِخ ) نام کوهی است میان احد و وادئی . شاعر گوید:بذی عینین یوم بنوخبیب نبوء هم علینا یحرقونا .و نیزگویند عینان نام دو کوه نزدیک احد باشد واز این رو غزوه ٔ احد را یوم عینین نیز نامیده اند. فرزدق گوید:و نحن منعنا یوم عینین منقراو ل...
-
عَيْنَيْکَ
فرهنگ واژگان قرآن
دو چشم تو ( در اصل عينين بوده که چون مضاف واقع شده است نون آن حذف گرديده است و عبارت "لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ " يعني چشم ندوز و خيره نشو)
-
عائرة
لغتنامه دهخدا
عائرة. [ ءِ رَ ] (ع ص ) مؤنث عائر. رجوع به عائر شود. || (اِ) بسیار که به نظر نگنجد و چشم خیره شود. گویند: له من المال عائرة عینین ؛ یعنی او را مال بسیار است که چشم را پر میکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
هطالة
لغتنامه دهخدا
هطالة. [ هََ طْ طا ل َ ] (ع ص ) مؤنث هطال . (اقرب الموارد). بسیار بارنده : ور نماید آب ، آبم ده ز عین همچو عینین نبی هطالتین .مولوی .
-
حمزة
لغتنامه دهخدا
حمزة. [ ح َ زَ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم . عم النبی (ص ). قال ابوعبید: و له عقب .(صبح الاعشی ج 1 ص 359). حمزه یکی از صحابه ٔ کرام و عموی بزرگوار حضرت رسول خدا میباشد. کنیه اش ابوعماره وابویعلی و نام مادرش هاله بنت وهیب بن عبدمناف که عموزاده آمنه...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جناح لخمی . از شاعران حکماست . ابوعبداﷲ حافظ گوید: وی بلاشک از کسانی است که اتباع را درک کرده است و کلمات او در حکمت مستفاد است . جاحظ گوید صالح بن جناح دمشقی فرزند خود را گفت : پسرک من اگر شبانه روزی بر تو گذشت و دین و جسم ...
-
تبیین
لغتنامه دهخدا
تبیین . [ ت َب ْ ] (ع مص ) هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیدا شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پیدا و آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و منه ُ فی المثل : و قد بین الصبح لذی عینین . (اقرب الموارد...