کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزوف
لغتنامه دهخدا
عزوف . [ ع َ ](ع ص ) دلتنگ و برتافته روی از چیزی . (منتهی الارب ): رجل عزوف ؛ شخصی که بر خوی دوست خود پایداری نتواند. ج ، عِزاف . (از اقرب الموارد). و رجوع به عُزوف شود.
-
عزوف
لغتنامه دهخدا
عزوف . [ ع ُ ] (ع مص ) ناخواهانی نمودن و ملول شدن نفس از کسی . (از منتهی الارب ): عزفت النفس عن الشی ٔ؛ دل از آن چیز پرهیز کرد و از آن دور شد و یا از آن اکراه داشت ، و آن را «عزوف عنه » گویند. (از اقرب الموارد). عَزف . و رجوع به عزف شود. || بازداشتن ...
-
واژههای همآوا
-
عذوف
لغتنامه دهخدا
عذوف . [ ع َ ] (ع ص ) نیک خورنده . || ذائقه گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عدوف (الذال لغة ربیعة و بالمهملة لسائر العرب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عدوف شود.
-
ازوف
لغتنامه دهخدا
ازوف . [ اُ ] (ع مص ) نزدیک رسیدن وقت کاری . اَزَف . نزدیک آمدن . (زوزنی ). نزدیکی .
-
جستوجو در متن
-
عزوفة
لغتنامه دهخدا
عزوفة. [ ع َف َ ] (ع ص ) به معنی عزوف است ، و تاء آن مبالغه راست نه تأنیث . (از اقرب الموارد). رجوع به عَزوف شود.
-
عزاف
لغتنامه دهخدا
عزاف . [ ع ِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ عَزوف . (اقرب الموارد). رجوع به عزوف شود.
-
عزف
لغتنامه دهخدا
عزف . [ ع َ ] (ع مص ) پائیدن بر اکل و شرب . (از منتهی الارب ). ادامه دادن به خوردن و آشامیدن . (از اقرب الموارد). || جهیدن نای گلوی شتر وقت مرگ . (از منتهی الارب ): عزف البعیر؛ حنجره ٔشتر هنگام مردن جهید. || زهد پیشه کردن نفس از چیزی و منصرف شدن از آ...
-
دلتنگ
لغتنامه دهخدا
دلتنگ . [ دِ ت َ ] (ص مرکب ) تنگدل . پریشان . مضطرب . غمگین .ملول . آزرده . تنسه . (ناظم الاطباء). ملول و ناخوش . (آنندراج ). ضجر. (زمخشری ). که دلی گرفته و غمگین دارد. دژم . رنجیده . دلگیر. محزون . مغموم . غمنده . مکروب . غصه دار. مهموم . فگار. دلفگ...