کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوره گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوره گر
لغتنامه دهخدا
شوره گر. [ رَ / رِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که شوره می سازد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
شورة
لغتنامه دهخدا
شورة. [ رَ] (ع اِ) درون چیزی و برون آن . (منتهی الارب ). اندرون و بیرون . (ناظم الاطباء). مخبر و منظر. (اقرب الموارد). || جای شهد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کندوی زنبور عسل . (ناظم الاطباء) . || هیأت و لباس . یقال : انه لحسن الصورة و الشورة؛...
-
شورة
لغتنامه دهخدا
شورة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) صمغالاسرار. نام درختی است که در سواحل دریای حجاز روید و شبیه به درخت غار است و میوه ٔ آن سبزرنگ و به بلاذر ماند. (از ترجمه ٔ ابن البیطار لکلرک ج 2 ص 352 مفردات عربی ابن البیطار ص 74).
-
شورة
لغتنامه دهخدا
شورة. [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) خجلت و شرمندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خجلت . شیار. (از اقرب الموارد). و رجوع به شیار شود.
-
شورة
لغتنامه دهخدا
شورة. [ شو / ش َ رَ ] (ع اِ) منظر و تماشاگاه و هر جائی که در آنجا چیزی دیده شود. (ناظم الاطباء).
-
گل شوره
لغتنامه دهخدا
گل شوره . [ گ ِ ل ِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمین شوره زار.زمینی که زراعت ندهد. نمکزار. شوره زار : در گل شوره دانه افشانی برنیارد مگر پشیمانی .نظامی (هفت پیکر ص 32).
-
savoury
لبشوره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] لبچرهای شور، غالباً شامل انواع پنیر، که بعد از یک وعدۀ غذای سنگین صرف میشود
-
denitrification 1
شورهزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی، شیمی] تبدیل نیترات به آمونیاک در خاک بهوسیلۀ برخی از باکتریها که در نتیجۀ آن نیترات یا شورۀ خاک کاهش مییابد
-
nitrification 1
شورهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تبدیل آمونیاک به نیترات در خاک بهوسیلۀ برخی از باکتریها که در نتیجۀ آن نیترات یا شورۀ خاک افزایش مییابد
-
آب شوره
لغتنامه دهخدا
آب شوره . [ ب ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که با شوره ٔ قلمی خنک شده باشد.
-
دویت شوره
لغتنامه دهخدا
دویت شوره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) محراک . دویت آشور. دوات آشور. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دویت آشور شود.
-
سنگ شوره
لغتنامه دهخدا
سنگ شوره . [ س َ گ ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نمک چینی . حجر آسیوس . (یادداشت مؤلف ).
-
شوره دادن
لغتنامه دهخدا
شوره دادن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پدید آمدن شوره (جسم نمک مانند) در روی جسمی . شوره پس دادن جسمی : سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهدز اندکی چربو پدید آید بساعت در قصب .ناصرخسرو.
-
شوره گز
لغتنامه دهخدا
شوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) شوره گژ. (یادداشت مؤلف ). نوعی از درخت گز باشد. (برهان )(فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گز. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز است و آن را به تازی اثل گویند. (فرهنگ جهانگیری ). درخت گز که در زمین شوره روید. (رشیدی )(غیا...