شورة. [ رَ] (ع اِ) درون چیزی و برون آن . (منتهی الارب ). اندرون و بیرون . (ناظم الاطباء). مخبر و منظر. (اقرب الموارد). || جای شهد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کندوی زنبور عسل . (ناظم الاطباء) . || هیأت و لباس . یقال : انه لحسن الصورة و الشورة؛ ای الهیئة و اللباس . (منتهی الارب )؛ یعنی او خوش هیأت و خوش لباس است . شکل و هیأت . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) خوبی و نیکوئی . || فربهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آراستگی . (منتهی الارب ). آراستگی و زینت . (ناظم الاطباء). || (ص ) شتر ماده ٔ فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.