کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکون گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وداعة
لغتنامه دهخدا
وداعة. [ وَ ع َ ] (ع اِمص ) تن آسانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فراخی زندگانی . (منتهی الارب )(آنندراج ). || (مص ) آرمیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تن آسان و فراخ زندگانی گردیدن و راحت و آرام گرفتن . (ناظم الاطباء). سکون و استقر...
-
هدنة
لغتنامه دهخدا
هدنة. [ هَُ ن َ ] (ع اِ) تن آسانی . (منتهی الارب ). || آرامش . آرام گرفتن . (مصادر اللغة زوزنی ). سکون . (اقرب الموارد). || آشتی و صلح . (منتهی الارب ). مقابل نزاع . ضد منازعت . (یادداشت به خط مؤلف ). مصالحه . ج ، هُدَن . (اقرب الموارد) : با آنکه ای...
-
تحرک
لغتنامه دهخدا
تحرک . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) جنبیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبیدن و حرکت کردن . (فرهنگ نظام ).ضد سکون . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : گام بگام او چه تحرک نمودمیل بمیلش به تبرک ربود. نظامی ....
-
رکود
لغتنامه دهخدا
رکود. [ رُ ] (ع مص ) راست ایستادن ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از اقرب الموارد). ایستادن ترازو. (تاج المصادربیهقی ) (از المصادرزوزنی ). || آرمیدن و برجای بودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادن . آسودن . (فرهنگ فارسی معین ). آرمید...
-
ضمة
لغتنامه دهخدا
ضمة. [ ض َم ْ م َ ] (ع اِ) گروه اسپان رهان و اسپان که جهت گرو جمع کنند. (منتهی الارب ). || ضم . پیش (یکی از حرکات ثلاث )، و صورت آن در کتابت اینست «»، و تلفظ آن در فارسی با صامت همزه «اُ» باشد و آن در فارسی بجای واو عطف آید در تلفظ نه در کتابت :ای سر...
-
سکن
لغتنامه دهخدا
سکن .[ س َ ک َ ] (ع اِ) جای گرفتگی و باشش (اسم است سکون را). (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرامگاه . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) : توشه ای نی که آن دهد قوتم گوشه ای نی که آن بود سکنم . سیدحسن غزنوی . || آرامش . (منتهی الارب ) (...
-
استقرار
لغتنامه دهخدا
استقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 30...
-
رکون
لغتنامه دهخدا
رکون . [ رُ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و آرمیدن . قال اﷲ تعالی : و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (قرآن 113/11). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آرام گرفتن و میل کردن به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). میل کردن به چیزی . (از ترجمان جرجا...
-
سطوت
لغتنامه دهخدا
سطوت . [ س َطْ وَ ] (ع مص ) حمله بردن . (غیاث ) (آنندراج ). سطوة : خجسته روزاکاندر نبرد سطوت توبه آب تیغ بیفروخت آذر و خرداد. مسعودسعد. || حشمت . مهابت : نیک بترسد از سطوت محمودی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 686).آتشین سطوتی و دیده ٔ کفربر دخان تو و شرار ...
-
اطمینان
لغتنامه دهخدا
اطمینان . [ اِ ] (ع مص ) اطمئنان . اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان . و فی الحدیث عن النبی (ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً. (از منتهی الارب ). طمأنینة. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
آسایش
لغتنامه دهخدا
آسایش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دویم آسودن . راحت . استراحت . آسانی . آسودگی . دعه . وداعَت . خفض عیش . تنعم . رَوح . مقابل رنج : بدانگه که می چیره شد بر خردکجا خواب و آسایش اندرخورد. فردوسی .شما را از آسایش و بزمگاه بیکسر تهی شد سر از رزمگاه...
-
متزلزل
لغتنامه دهخدا
متزلزل . [ م ُ ت َ زَ زِ ] (ع ص ) جنبنده و لرزنده . (آنندراج ). لرزنده و جنبنده . (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنبیده ومتحرک و مرتعش . (ناظم الاطباء) : چه تخت مملکت ری عاطل است و کار آن نواحی متزلزل . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص ...
-
آرام
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: āram] 'ārām ۱. ساکت؛ خاموش.۲. بیحرکت.۳. [مجاز] امن.۴. راحت: زندگی آرام.۵. (اسم مصدر) آرامش؛ راحتی، ◻︎ چو دشمن به دشمن بُوَد مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱: ۷۷).۶. (قید) آهسته.۷. (بن مضارعِ آرامیدن و آرمیدن) = آرمیدن۸. آ...
-
اقامت
لغتنامه دهخدا
اقامت . [ اِ م َ ] (ع مص ) ضیافت شخصی که از جای واردشود و با لفظ فرستادن استعمال نمایند. (آنندراج ).- اقامت فرستادن : شب از مهتاب بالش باج میدادبهر منزل اقامت میفرستاد. اشرف (از آنندراج ).چون آمدم بدهر فرستاد آسمان صد گونه رنج و غصه برسم اقامتم . شفا...
-
غرق
لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال می کنند و در بعضی جاها قید از سر تا قدم نیز کرده اند.(از آنندراج ). مشهور و مستعمل به سکون راء است . (غیاث اللغات ...