کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیادت گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیادت گشتن
لغتنامه دهخدا
زیادت گشتن . [ دَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) افزون شدن . زیادت گردیدن . بسیار شدن : چون دمنه ... از سخن فارغ شد اعجاب شیر بدو زیادت گشت . (کلیله و دمنه ). هرچند که در ثمرات عفت تأمل بیشتر کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت . (کلیله و دمنه ). ملک را بر حا...
-
واژههای مشابه
-
زیادت شدن
لغتنامه دهخدا
زیادت شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افزون شدن . طولانی شدن . دراز شدن : اگر به زهد زیادت شدی کسی را عمرکرا بدی به جمال و کمال دهر نظر. ناصرخسرو.و هر روز اسلام ایشان زیادت می شد تا همگان بر گذشت روزگار مسلمان شدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 117).گفتم ...
-
زیادت کردن
لغتنامه دهخدا
زیادت کردن .[ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افزودن . مزید کردن . تکثیر. فزودن . بسیار کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : این نام بر تو نهادیم ... که تو ما را به ری خدمت کرده و سالار ما بودی . چنانکه تو در خدمت زیادت می کنی ما... محل و جاه فرمائیم . (تاریخ ب...
-
زیادت گردانیدن
لغتنامه دهخدا
زیادت گردانیدن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) افزون کردن . بسیار کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زیادت گردیدن
لغتنامه دهخدا
زیادت گردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) افزون شدن . بسیار شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زیادت گرفتن
لغتنامه دهخدا
زیادت گرفتن .[ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) افزونی یافتن : بلکه هر روز زیادت و طراوت گیرد. (کلیله و دمنه ).
-
زیادت اندیشی
لغتنامه دهخدا
زیادت اندیشی . [ دَ اَ ] (حامص مرکب ) بسیاراندیشی . تأمل و تفکر فراوان : من خام از زیادت اندیشی به کمی اوفتادم از بیشی .نظامی .
-
زیادت جو
لغتنامه دهخدا
زیادت جو. [ دَ ] (نف مرکب ) حریص . زیاده طلب . که زیاده جویی کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آنکه خرسند است اگر نیز گرسنه و برهنه است توانگر است و آنکه زیادت جوست و اگر عالم همه ازآن اوست درویش است .(منسوب به هوشنگ از تاریخ گزیده ، یادداشت ایضاً).
-
زیادت خور
لغتنامه دهخدا
زیادت خور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) بسیارخوار. که بسیار خورد. که سیری نداشته باشد : کم کن اجری که زیادت خورندخاص کن اقطاع که غارتگرند.نظامی .
-
زیادت کننده
لغتنامه دهخدا
زیادت کننده . [ دَک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) افزاینده : ز طبع پاک زیادت کننده ٔ خردی به کف رادت ازبن کننده ٔ آزی .سوزنی .
-
حروف زیادت
لغتنامه دهخدا
حروف زیادت . [ ح ُ ف ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اَحْرُف الزیادة. حرفهائی است که در جمله بندی زبان عرب بکار رود و معنی ندارد و معنایی بر جمله نیفزاید: ان . ان . ما.لا. من . ب . ک . رجوع به القواعد الجلیة و کتب دیگر ادب عرب شود. || حروف زائدة. حرف...
-
زیادت و نقصان
لغتنامه دهخدا
زیادت و نقصان . [ دَ ت ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) افزونی و کمی . || (اصطلاح نجوم ) این افزونی و کمی به دو گونه است یکی بحسب جایگاه از فلک اوج و تدویر، و دیگر بحسب جایگاه از افق ، و نخستین گونه را بسیار لون است . یکی از آن ، فزونی است اندر رفتن ....
-
جستوجو در متن
-
ریع
لغتنامه دهخدا
ریع. [ رَ ](ع مص ) گوالیدن و فزون گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زیادت شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || زیادت کردن .(المصادر زوزنی ). || میل کردن و بازگشتن .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ). بازگشتن : راع عن...