کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشوت گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشوت گرفتن
لغتنامه دهخدا
رشوت گرفتن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رشوه گرفتن . پاره ستدن . رشوت ستدن . (یادداشت مؤلف ) : به رشوت عامل از خود گر کند اصحاب سلطان رامکافات عمل از هیچکس رشوت نمی گیرد. صائب تبریزی (از آنندراج ).- به رشوت گرفتن ؛ به رسم رشوت اخذ ک...
-
واژههای مشابه
-
رشوت خوار
لغتنامه دهخدا
رشوت خوار. [ رِش ْ / رُش ْ وَ خوا / خا ] (نف مرکب ) آتشخوار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 178). رشوه خوار. پاره گیر. رشوه خور. (یادداشت مؤلف ) : این رشوت خواران فقهایند شما راابلیس فقیه است گر اینها فقهایند. ناصرخسرو.و رجوع به رشوه خوار و رشوستان شود.
-
رشوت خور
لغتنامه دهخدا
رشوت خور. [ رِش ْ / رُش ْ وَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) کسی که رشوه و پاره می گیرد. (از ناظم الاطباء). رشوت گیر و مباشر آن . (آنندراج ). رشوت خوار. و رجوع به رشوت خوار و رشوت ستان شود.
-
رشوت ستان
لغتنامه دهخدا
رشوت ستان . [ رِش ْ / رُش ْ وَ س ِ ] (نف مرکب ) رشوه گیر. رشوت گیر. رشوه بگیر. که از کسی پاره اخذ کند. (یادداشت مؤلف ) : بگو آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه رشوه ده . (بوستان ).و رجوع به رشوت خوارو رشوه خوار شود.
-
جستوجو در متن
-
رشوه گرفتن
لغتنامه دهخدا
رشوه گرفتن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رشوت گرفتن . پاره گرفتن . ارتشاء. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشوت گرفتن شود.
-
ارتشاء
لغتنامه دهخدا
ارتشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رشوه ستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رشوت ستاندن . رشوت گرفتن . رشوه خوردن . پاره گرفتن . تبرطُل .
-
رشوه خوردن
لغتنامه دهخدا
رشوه خوردن .[ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب )رشوت خوردن . رشوت گرفتن . پاره گرفتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشوت خوردن و مترادفات دیگر کلمه شود.
-
رشوه ستدن
لغتنامه دهخدا
رشوه ستدن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رشوه گرفتن . پاره گرفتن . اخذ رشوت . (یادداشت مؤلف ). ارتشاء. (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رشوت گرفتن و رشوه گرفتن شود.
-
تبرطل
لغتنامه دهخدا
تبرطل . [ ت َ ب َ طُ ] (ع مص ) رشوت گرفتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشوه گرفتن . (ناظم الاطباء). || رشوه دادن . (از اقرب الموارد).
-
استرشاء
لغتنامه دهخدا
استرشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رشوت خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). پاره خواستن از کسی . طلب رشوت کردن . رشوه گرفتن . || استرشاء فصیل ؛ شیر جستن شتربچه . شیر خواستن اشتربچه . (تاج المصادر بیهقی ). شیر خوردن خواستن بچه شتر. || اطاعت کسی کرد...
-
ستانیدن
لغتنامه دهخدا
ستانیدن . [ س ِ / س َ دَ ] (مص ) گرفتن . (آنندراج ). ستدن : و هیچ مهتر سخن نگفتی و گفتی تو رشوت ستانیده ای و هیچکس را بر هیچ کار ایمن نداشتی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و مردمان را خواسته ها ستانیدند و چهارپایان براندند و شهرها بگرفتند. (ترجمه ٔ ت...
-
اشناق
لغتنامه دهخدا
اشناق . [ اِ ] (ع مص ) اشناق قِربه ؛ به شِناق [دوال تسمه ] بستن سر مشک را. (منتهی الارب ). بستن سر مشک و بدست گرفتن سر دوال آن به دو دست . (از المنجد). سر مشک ببستن . (تاج المصادر). || اشناق بعیر؛ بازایستانیدن شتر را به کشیدن مهار چنان که پس گردن شتر...
-
گشن
لغتنامه دهخدا
گشن .[ گ ُ ] (اِ) طالب نر شدن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) . || بار گرفتن ماده ٔ سایر حیوانات . (برهان ) (غیاث ). || بارور شدن درخت خرما. (برهان ). بارور شدن نخل خرما را نیز گویند چه او را نیز تا گرد نخل نریزند بار نیاورد. (آنندراج ). و گویند به درخ...