استرشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رشوت خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). پاره خواستن از کسی . طلب رشوت کردن . رشوه گرفتن . || استرشاء فصیل ؛ شیر جستن شتربچه . شیر خواستن اشتربچه . (تاج المصادر بیهقی ). شیر خوردن خواستن بچه شتر. || اطاعت کسی کردن و خوشنودی او جستن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.