کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجراجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رجراجة
لغتنامه دهخدا
رجراجة. [ رَ ج َ ] (اِخ ) دهی است به بحرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قریه ای است از آن عبدالقیس در بحرین . (از معجم البلدان ).
-
رجراجة
لغتنامه دهخدا
رجراجة. [ رَ ج َ ] (ع ص ) لرزان از هر چیزی . (ناظم الاطباء): امراءة رجراجة؛ التی یرجرج علیهاالحمها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زن رجراجة؛ زنی که سرین او در حرکت لرزان باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندرا...
-
جستوجو در متن
-
رجرجة
لغتنامه دهخدا
رجرجة. [ رِ رِ ج َ ] (ع اِ) باقی آب بر روی لای آمیخته به گل تنک در حوض که از آن نفعی نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه الحدیث :لاتقوم الساعة الا علی شرار الناس کرجرجة الماء الخبیث ، و یروی : رجراجة. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب...
-
لرزان
لغتنامه دهخدا
لرزان . [ ل َ ] (نف ، ق ) نعت فاعلی از لرزیدن . لرزنده . در حال لرزیدن . مرتجف . متزلزل . مرتعد. مرتعش .مترجرج . رجراج . رَجراجة. (منتهی الارب ) : بالا چون سرو نورسیده بهاری کوهی لرزان میان ساق و میان برصبر نماندم چو این بدیدم گفتم خه که جز از مسکه خ...
-
پالوده
لغتنامه دهخدا
پالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب مروّق :بگوش خردور، دبیر کهن همی کرد پالوده سیم سخن . اسدی .زر آلوده کم عیار بودزر پالوده ...