کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ربودن
/robudan/
معنی
۱. چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن؛ در بردن.
۲. دزدیدن.
۳. جذب کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دزدیدن، ربایش، سرقت، قاپیدن
فعل
بن گذشته: ربود
بن حال: ربا
دیکشنری
grab, steal
-
جستوجوی دقیق
-
ربودن
واژگان مترادف و متضاد
دزدیدن، ربایش، سرقت، قاپیدن
-
ربودن
فرهنگ فارسی معین
(رُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - دزدیدن . 2 - جذب کردن .
-
ربودن
لغتنامه دهخدا
ربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اخت...
-
ربودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹رباییدن› robudan ۱. چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن؛ در بردن.۲. دزدیدن.۳. جذب کردن.
-
ربودن
دیکشنری فارسی به عربی
اختطف , اسرق , اصبح , حقيبة , خطاف , خطف , مسکة , ملخص
-
واژههای مشابه
-
گوی ربودن
لغتنامه دهخدا
گوی ربودن . [ رُ دَ ] (مص مرکب ) ربودن گوی . نهانی برگرفتن گوی . برگرفتن گوی پنهانی . دزدیدن گوی . || کنایه از سبقت و پیشدستی کردن و غالب و افزون آمدن بر کسی یا چیزی است . (از بهار عجم ). سابق آمدن . پیشی گرفتن . تفوق یافتن . برتر آمدن . گوی بردن : م...
-
عنان ربودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ابتکار عمل را به دست گرفتن .
-
دل ربودن
لغتنامه دهخدا
دل ربودن . [ دِ رُ دَ ] (مص مرکب ) ربودن دل . فریفته کردن . شیفته کردن . عاشق ساختن : چو نوبت داشت در خدمت نمودن برون زد نوبتی در دل ربودن . نظامی .وفاو عهد نمودی دل سلیم ربودی چو خویشتن به تو دادم تو میل بازگرفتی . سعدی .ای دل ربوده از بر من حکم از ...
-
عنان ربودن
لغتنامه دهخدا
عنان ربودن . [ ع ِ رُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن زمام از دست کسی . (فرهنگ فارسی معین ). اختیار بردن : چه سرو است آنکه بالا می نمایدعنان از دست دلهامی رباید. سعدی .من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق عنان عقل ز دست حکیم برباید.سعدی .
-
تک ربودن
لغتنامه دهخدا
تک ربودن . [ ت َرُ دَ ] (مص مرکب ) پیشی گرفتن در تاخت : ز گوران تک ربودم در دویدن گرو بردم ز مرغان در پریدن . نظامی .و رجوع به تک شود.
-
خواب ربودن
لغتنامه دهخدا
خواب ربودن . [خوا / خا رُ دَ ] (مص مرکب ) خواب بردن . بخواب شدن : چون ظن افتاد که اهل خانه را خواب ربود مقدم دزدان هفت بار بگفت شولم شولم . (کلیله و دمنه ).
-
عمل ربودن (زن و بچه و غیره)
دیکشنری فارسی به عربی
اختطاف
-
جستوجو در متن
-
قاپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [ترکی. فارسی] qāpidan ربودن بهجلدی و چابکی؛ قاپ زدن؛ ربودن.