کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیفاء
لغتنامه دهخدا
خیفاء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اخیف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- ناقه ٔ خیفاء ؛ناقه ای که پوست پستان وی فراخ باشد. (منتهی الارب ). ج ، خیفاوات .- || ناقه ٔ فراخ پستان . (منتهی الارب ). ج ، خیفاوات .|| نوشته یاشعری که یک کلمه ٔ آن...
-
جستوجو در متن
-
خیف
لغتنامه دهخدا
خیف . (ع اِ) ج ِ خیفه . || ج ِ اخیف و خیفاء. (منتهی الارب ).
-
خیفاوات
لغتنامه دهخدا
خیفاوات . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خیفاء. (منتهی الارب ).
-
خوف
لغتنامه دهخدا
خوف . (ع اِ) ج ِ اخیف و خیفاء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
اخیف
لغتنامه دهخدا
اخیف . [ اَ ی َ ] (ع ص ) آنکه یک چشم سیاه و چشم دیگر ازرق دارد از مردم و اسب و جز آن . آنکه یک چشم سیاه دارد و دیگر سبز. (زوزنی ) (مؤید الفضلاء). چشمی سیاه و چشمی ازرق . آنکه یک چشم کبود دارد و دیگر چشم سیاه . اسبی که یک چشمش سیاه و یک کبود یا سفید ...