کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جنی
/jani[yy]/
معنی
میوۀ تازهچیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
jinni
-
جستوجوی دقیق
-
جنی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) چیده شده .
-
جنی
لغتنامه دهخدا
جنی . [ ج َ نا ] (ع اِ) میوه ٔ تازه و چیده . || خرمای تر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || انگور. (ذیل اقرب الموارد). || عسل . (ذیل اقرب الموارد) (متن اللغه ). || زر. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). || شبه ٔ سفید. (منتهی الارب ). ج . اجناء. (منته...
-
جنی
لغتنامه دهخدا
جنی . [ ج َ نی ی ] (ع ص ، اِ) میوه ٔ تازه و چیده . (منتهی الارب ). || التمر اذا جُرِم َ. (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب و تاج العروس ).
-
جنی
لغتنامه دهخدا
جنی . [ ج َن ْی ْ ](ع مص ) چیدن میوه از درخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بار از درخت باز کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جنی
لغتنامه دهخدا
جنی . [ج ِن ْ نی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است بسوی جن یا جنة. (منتهی الارب ). || یکی جن . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). پری . (نصاب ) (منتهی الارب ) : ز جنی سخن گفت و از آدمی ز گفتار پیغمبر هاشمی . فردوسی . || دیوانه . مجنون . جن گرفته . دیوزده . جن زده...
-
جنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنیّ] [قدیمی] jani[yy] میوۀ تازهچیدهشده.
-
جنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جن) [عربی. فارسی] jenni ۱. جنزده.۲. [مجاز] خشمگین.۳. (اسم) [قدیمی] جن.
-
جنی
دیکشنری فارسی به عربی
شيطان
-
واژههای مشابه
-
جني
دیکشنری عربی به فارسی
جن , پري , توليد کننده , تناسلي , مربوط به اندامهاي تناسلي
-
جَنَى
فرهنگ واژگان قرآن
ميوه رسيدهاي که وقت چيدنش شده باشد
-
صخر جنی
لغتنامه دهخدا
صخر جنی . [ ص َ رِ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) رجوع به صخر شود.
-
ابن جنی
لغتنامه دهخدا
ابن جنی . [ اِ ن ُ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) ابوالفتح عثمان . ادیب و نحوی موصلی . شمنی در حاشیه ٔ مغنی گوید پدر او جنی رومی و مملوک سیلمان بن فهد ازدی بود. و گویند جنی معرب گنی کلمه ٔ رومی است . مولد ابن جنی شهر موصل پیش از سال 300 هَ .ق . است و او چهل سال ...
-
جنی احمر
لغتنامه دهخدا
جنی احمر. [ ] (اِ مرکب ) ثمر قطلب است . (فهرست مخزن الادویة) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قطلب شود.
-
جعفر جنی
لغتنامه دهخدا
جعفر جنی . [ ج َ ف َ رِ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) ظاهراً تصحیفی است عامیانه از زعفر جنی . رجوع به زعفر جنی شود.