کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَخَوُّفٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَخَوُّفٍ
فرهنگ واژگان قرآن
جاي گيري ترس در دل (در آيه منظورعذابي است که با سابقه ترس فرا رسد ، و قبلا نشانههايش برسد)
-
واژههای مشابه
-
تخوف
لغتنامه دهخدا
تخوف . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) بترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ترسیدن بر وی چیزی را. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از المنجد). ترسیدن . (آنندراج ) : او یأخذهم علی تخوف فان رَبکم لرؤف رحیم . (قرآن 47/1...
-
تخوف
دیکشنری عربی به فارسی
درک , فهم , بيم , هراس , دستگيري
-
واژههای همآوا
-
تخوف
لغتنامه دهخدا
تخوف . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) بترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ترسیدن بر وی چیزی را. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از المنجد). ترسیدن . (آنندراج ) : او یأخذهم علی تخوف فان رَبکم لرؤف رحیم . (قرآن 47/1...
-
جستوجو در متن
-
درک
دیکشنری فارسی به عربی
تخوف , ذوق , فحم
-
دستگیری
دیکشنری فارسی به عربی
اسر , تخوف , صدقة
-
بیم
دیکشنری فارسی به عربی
تخوف , خوف , رهبة , عناية , فزع
-
هراس
دیکشنری فارسی به عربی
تخوف , جرس الانذار , خوف , رعب
-
فهم
دیکشنری فارسی به عربی
استخبارات , تخوف , دماغ , رييس , عقل , فحم , فکر
-
ترسندگی
لغتنامه دهخدا
ترسندگی . [ ت َ س َ دَ / دِ ] (حامص ) توهم و تخوف و وحشت . (ناظم الاطباء).
-
متخوف
لغتنامه دهخدا
متخوف . [ م ُ ت َ خ َوْ وِ ] (ع ص ) ترسیده و متأثرشده ٔ از ترس . || کم کننده و کاهنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخوف شود.
-
سبک گردیدن
لغتنامه دهخدا
سبک گردیدن . [ س َ ب ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، خفیف شدن . خوار شدن . خف ّ. تخوّف . زِهَف . طاش . طیش . || آسان گردیدن . سهل شدن : و بر زبان او سبک گردد گزاردن آن . (کشف المحجوب سجستانی ).- سبک گردیدن از خواب ؛ بیدار شدن از خواب : بشب چوخفت...