تخوف . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) بترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ترسیدن بر وی چیزی را. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (از المنجد). ترسیدن . (آنندراج ) : او یأخذهم علی تخوف فان رَبکم لرؤف رحیم . (قرآن 47/16). || کم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم و اندک گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنقص چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). کم و اندک کردن .(آنندراج ). تنقص و کمی . (ناظم الاطباء). || تهضم حق . (المنجد). تخوف حقه ُ؛ تهضمه ُ ایاه ُ. || هو یأخذهم علی تخوف ؛ ای یصابون فی اطراف قراهم بالشر حتی یأتی ذلک علیهم . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.