سبک گردیدن . [ س َ ب ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، خفیف شدن . خوار شدن . خف ّ. تخوّف . زِهَف . طاش . طیش . || آسان گردیدن . سهل شدن : و بر زبان او سبک گردد گزاردن آن . (کشف المحجوب سجستانی ).
- سبک گردیدن از خواب ؛ بیدار شدن از خواب :
بشب چوخفته بود مرد سر برآرد مار
همی کشد بنفس خفته تا برآید خور
چو خور برآید و گرمی بمرد خفته رسد
سبک نگردد زآن خواب تا گه محشر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.