کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توشیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توشیح
/to[w]ših/
معنی
۱. [مجاز] مهر و امضای بزرگان بر نوشتهای.
۲. (ادبی) در بدیع، بهدست آمدن اسم شخص یا چیزی از جمع و ترکیب حرف اول هرمصراع یا بیت. Δ چنین شعری را «موشح» گویند.
۳. [قدیمی] آراستن؛ زینت دادن؛ موشح ساختن.
۴. [قدیمی] حمایل به گردن کسی انداختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. امضا، توقیع
۲. آراستن، زینت دادن، مزین کردن
دیکشنری
autograph, signature
-
جستوجوی دقیق
-
توشیح
واژگان مترادف و متضاد
۱. امضا، توقیع ۲. آراستن، زینت دادن، مزین کردن
-
توشیح
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آراستن ، زینت دادن . 2 - نوشته ای را به مهر و امضای خود آراستن . 3 - گفتن شعری که وقتی حروف اول هر بیت یا مصراع را جمع و ترکیب کنند اسم شخص یا اسم چیزی به دست آید.
-
توشیح
لغتنامه دهخدا
توشیح . [ ت َ ] (ع مص ) وشاح در گردن کسی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). حمایل درافکندن به گردن دیگری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حمایل در گردن انداختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). وشاح پوشانیدن زن را. (از اقرب الموارد). || آرایش دادن...
-
توشیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوشیح] to[w]ših ۱. [مجاز] مهر و امضای بزرگان بر نوشتهای.۲. (ادبی) در بدیع، بهدست آمدن اسم شخص یا چیزی از جمع و ترکیب حرف اول هرمصراع یا بیت. Δ چنین شعری را «موشح» گویند.۳. [قدیمی] آراستن؛ زینت دادن؛ موشح ساختن.۴. [قدیمی] حم...
-
توشیح
دیکشنری فارسی به عربی
توقيع
-
واژههای مشابه
-
توشیح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توقيع
-
جستوجو در متن
-
موشح شدن
واژگان مترادف و متضاد
امضاءشدن، تایید شدن، توشیح شدن
-
indorsed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحصاری، توشیح کردن، پشت نویسی کردن
-
توقيع
دیکشنری عربی به فارسی
دستخط خود مصنف , خط يا امضاي خود شخص , دستخط نوشتن , از روي دستخطي رونويسي کردن(مثل عکس) , توشيح کردن , امضاء , دستينه , صحه , توشيح , امضاء کردن
-
indorses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکیه گاه ها، توشیح کردن، پشت نویسی کردن
-
autographing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
autographing، دستخط نوشتن، توشیح کردن، از روی دستخطی رونویسی کردن
-
signature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امضا، امضاء، اثر، امضاء کردن، صحه، توشیح، دستینه، پاراف
-
signatures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امضا، امضاء، اثر، امضاء کردن، صحه، توشیح، دستینه، پاراف