کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توتیای نظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توتیای قلم
لغتنامه دهخدا
توتیای قلم . [ ی ِ ق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توتیای قلمی . قسمی از توتیا. (آنندراج ). توتیای انابیبی و مزاربی . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : کلکش زده دم ز نکته های قلمی زد بر قد خط، راست قبای قلمی هرگز نشود سپید زیرا که کشددر چشم دوات توتیای قل...
-
توتیای هندی
لغتنامه دهخدا
توتیای هندی . [ ی ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از انواع توتیای معدنی و به رنگ کبود و سبز و شفاف است و آن غلیظتراز همه است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : و مردم روند و آن گِل کنند و شویند و در میان آن توتیای هندی یابند که داروی چشم را شاید. (فارسنامه ...
-
جستوجو در متن
-
چشم انداختن
لغتنامه دهخدا
چشم انداختن . [ چ َ / چ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تماشا کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ). چشم افکندن . نظر کردن . نگاه کردن . رجوع به چشم افکندن شود.- ازچشم انداختن کسی یا چیزی را ؛ کنایه از بی اعتبار کردن آن کس یا آن چیز را در نظر بینندگان . از چشم افکندن .-...
-
یزدان پرستی
لغتنامه دهخدا
یزدان پرستی . [ ی َ پ َ رَ ] (حامص مرکب )صفت و عمل یزدان پرست . خداپرستی . پرستش یزدان . (یادداشت مؤلف ) : همیشه به یزدان پرستی گرای بپرداز دل زین سپنجی سرای . فردوسی .گفت من از کار جهان سیر آمده ام و به یزدان پرستی مشغول خواهم شدن . (فارسنامه ٔ ابن...
-
نهور
لغتنامه دهخدا
نهور. [ ن ُ ] (اِ) چشم . (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا) : تو آن سری که شمارند خاک پای تراسران محتشمان توتیای نور نهور. سوزنی (از جهانگیری ). || نگاه . (جهانگیری ) (رشیدی ). نگاه به چشم . (انجمن آرا).- بدنهور ؛ ظاهراً به معنی بدمنظر است . (از حاشیه ...
-
روشن بین
لغتنامه دهخدا
روشن بین .[ رَ / رُو ش َ ] (نف مرکب ) بینا. دانا. (فرهنگ فارسی معین ). پاک نظر و بینا. (ناظم الاطباء) : اشعار زهد و پند بسی گفته ست آن تیره چشم شاعر روشن بین . ناصرخسرو.در دلم تا بسحرگاه شب دوشین هیچ نارامید این خاطر روشن بین . ناصرخسرو.مبارزی که مر ...
-
گاسترولا
لغتنامه دهخدا
گاسترولا. (اِ) مرحله ای است از رشد جنین که در دنباله ٔ بلاستولا قرار داشته و در آن دو طبقه ٔ سلولی یا برگه مشخص میگردند یکی خارجی یا اکتودرم و دیگری داخلی یا آندودرم . گاسترولا بطرق مختلفی تشکیل می شود:1 - گاسترولاسیون بواسطه ٔ فرورفتگی یا آمبولی . ه...
-
رضوان
لغتنامه دهخدا
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نگاهبان بهشت . (منتهی الارب ). نام فرشته ای که موکل و نگهبان بهشت است . (غیاث اللغات ). نام دربان بهشت چنانکه مالک نام دربان دوزخ است . بهشت بان . خادم بهشت . بهشت وان . خازن جنت . (یادداشت مؤلف ). فرشته ٔ موکل بر بهشت در نظ...
-
دیده
لغتنامه دهخدا
دیده . [ دی دَ / دِ ] (اِ) چشم . (برهان ) (جهانگیری ). قسمتی از چشم که بدان بینند یا جزئی از جهاز بینائی که پلک و مژه از آن مستثناست . (یادداشت مؤلف ). ج ، دیدگان . صاحب آنندراج گوید گستاخ ، پریشان نظر، دیدارجوی ، خونخوار، جویبار، خونابه چکان ، آتش ...
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ ] (ع اِ) صورة. هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک . شهید بلخی .ای عاشق دلسوزه بدین جای سپنجی همچون شمنی چینی بر صورت فرخار. (منسوب به رودکی ).غریب نایدش از من غری...
-
کیمیا
لغتنامه دهخدا
کیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی قلعی و مس را نقره و طلا کنند، و چون این عمل خالی از حیله و مکری نیست از این جهت به این نام خوانند. (برهان ). لغتی است بسیار...
-
خاک
لغتنامه دهخدا
خاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک است و آنها می پنداشتند که طرز قرار گرفتن عناصر بترتیب زیر است : ابتداء کره ٔخاک است بر رو...