کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبرا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبرا کردن
مترادف و متضاد
دوری کردن، بیزاری جستن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبرا کردن
واژگان مترادف و متضاد
دوری کردن، بیزاری جستن
-
تبرا کردن
لغتنامه دهخدا
تبرا کردن . [ ت َ ب َرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری کردن و دوری کردن . (ناظم الاطباء). تبرا نمودن . رجوع به تبرا و دیگر ترکیب های آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تَبَرَّأَ
فرهنگ واژگان قرآن
بيزاري جست
-
تبرا جستن
لغتنامه دهخدا
تبرا جستن . [ ت َ ب َرْ را ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیزاری و دوری جستن . (ناظم الاطباء). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
تبرا داشتن
لغتنامه دهخدا
تبرا داشتن . [ ت َ ب َرْ را ت َ ] (مص مرکب ) بیزار بودن . بیزاری جستن : یاران شدند آتش سخن کاین چیست کار آب کن نوروز نو زآب کهن خط تبرّا داشته . خاقانی .رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
-
جستوجو در متن
-
تولی کردن
لغتنامه دهخدا
تولی کردن . [ ت َ وَل ْ لی ک َ دَ ] (مص مرکب )دوستی کردن . روی آوردن . خلاف تبری کردن : پس از رسول تولی مکن به هیچ کسی مگر به آل رسول مطهر اخیار. ناصرخسرو.کیسانیان از باقی شیعه جدا شدند و به محمد حنفیه تولی کردند. (جهانگشای جوینی ). مولی کسانی اند که...
-
ارهاق
لغتنامه دهخدا
ارهاق . [ اِ ] (ع مص ) لاحق و نزدیک چیزی گردانیدن . || نافرمانی کردن . || بر نافرمانی برانگیختن . بر نافرمانی داشتن : ارهقه طغیاناً. || تکلیف کردن . || تکلیف دادن کسی را زائد از طاقت وی . دشوار کردن . (منتهی الارب ). بر دشخواری داشتن . (منتهی الارب )...
-
تجافی
لغتنامه دهخدا
تجافی . [ ت َ ] (ع مص ) قرار ناگرفتن بر جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . بر جای خود باقی نماندن و از جانبی بجانب دیگر میل کردن . (از قطر المحیط): تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون َ رَبهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون . (قرآن 32 / 1...
-
نکف
لغتنامه دهخدا
نکف . [ ن َ ک َ ] (ع اِ) غدودهای خرد که در بن زنخ میان نرمه ٔ گوش و پس گوش باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نام هریک از دو غده ٔ بزاقی که هریک در جانبی از سر، خلف گوش نزدیک فک اسفل جای دارند و گوش گل آماس این غده هاست ، و یکی ِ نَکَ...
-
عقوق
لغتنامه دهخدا
عقوق . [ ع ُ ] (ع مص ) باردار گردیدن شتر ماده .عقاق . و رجوع به عقاق شود. || آزردن پدر را. (از منتهی الارب ). نافرمانی کردن کسی را که حق او بر تو واجب باشد. (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). نافرمانبرداری کردن مادر و پدر را و کسی را که حق او ...
-
تفادی
لغتنامه دهخدا
تفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
مکاشفت
لغتنامه دهخدا
مکاشفت . [ م ُ ش َ / ش ِ ف َ ] (از ع ، مص ) مکاشفة. دشمنی آشکار کردن . آشکارا خصومت ورزیدن . خصومت علنی : آن مکاشفت میان وی و آن امیرابوالفضل بیفتاد. (تاریخ سیستان ). چون به مکاشفت و دشمنی آشکارا کاری بسیار نرود و به زرق و افتعال دست زده اند. (تاریخ ...
-
ظاهر
لغتنامه دهخدا
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن احمد الناصرلدین اﷲبن المستضی ٔ، مکنی به ابی نصر. سی وپنجمین خلیفه ٔ عباسی (622- 623 هَ . ق .). در سلخ رمضان سنه ٔاثنتین و عشرین و ستمائه (622 هَ . ق .) خویشان و ارکان دولت و معتبران بغداد چون قاضی القضاة محیی الدین بن فضلا...