کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوک و مگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوک و مگر
لغتنامه دهخدا
بوک و مگر. [ ک ُ م َ گ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی بوک است و مرادف مگر، بمعنی بود که و باشد که و بعربی عسی و لعل گویند. (برهان ) (آنندراج ) : چنگ در شاخ هر مهی می زن تو چه دانی زبخت بوک و مگر. سنایی .به یاد بوک ومگر چند سال بردارم مرا خدای نداد...
-
بوک و مگر
فرهنگ گنجواژه
شاید که، باشد که.
-
واژههای مشابه
-
بوک مارک
واژهنامه آزاد
چوب الف، چوب الف گذاشتن. کاربر رایاتار (اینترنت) در دفتر یادداشت ناوشگر (مرورگر) چوب الف گذاری می کند. بدینسان با تنها یک تیلیک موشی به تارنمای دلپسندش می رود. آنرا "نشانک" یا "بوک مارک" نیز می نامند.
-
خر، اسب، بز، بُطر، جیک، بوک
لهجه و گویش تهرانی
نام طرفهای قاب
-
جستوجو در متن
-
اندی
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ‹اند› [قدیمی] 'andi ۱. امید است؛ بُوَد؛ باشد؛ بوک و مگر؛ شاید.۲. شگفت؛ تعجب.۳. شکر؛ الحمدلله.
-
مگر
لغتنامه دهخدا
مگر. [ م َ گ َ ] (حرف اضافه ، ق ) ترجمه ٔ الا و از برای استثنا آید. (برهان ). کلمه ٔ استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. (ناظم الاطباء). حرف استثناست و آن از مستثنی منه و مستثنی و امری که مشترک باشد بینهما و بالسلب والایجاب ناگزیر، چه مقرر...
-
اندیک
لغتنامه دهخدا
اندیک . [ اَ ] (ق ) لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل و عسی گویند یعنی «باشد که » و «بود که » و «باید که ». (برهان قاطع) (از هفت قلزم ). لفظی است از کلمات تمنی که در عربی لیت و لعل وعسی گویند و در پارسی «بوکه » و «مگر» یعنی «بود و باشد که چ...
-
باغ نگارستان
لغتنامه دهخدا
باغ نگارستان . [ غ ِ ن ِرِ ] (اِخ ) باغی بوده است در تهران از مستحدثات فتحعلیشاه قاجار. قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام بدستورمحمدشاه قاجار در این باغ صورت گرفته است . قسمتی ازاین باغ که در شمال تهران و محدود است از مغرب به خیابان صفی علیشاه و از مشرق ...
-
صفائی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
صفائی اصفهانی . [ ص َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) هدایت در مجمع الفصحاء آرد: نام وی ملامحمد و از معاصران مجرد، در سیاق و موسیقی ماهر و در نگارش نسخش قدرتی کامل ظاهر بوده گاهی نظمی نیز می سرود از این چند بیت از خیالاتش که پسندیده افتاد زیاده ندیدم :نماز دیگر ...
-
بر دادن
لغتنامه دهخدا
بر دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) بار دادن . میوه دادن . ثمر دادن . حاصل دادن و نتیجه دادن : جهاندار بر چرخ چونین نبشت بفرمان او بر دهد هرچه کشت . فردوسی .اگر زمین برندهد تاوان برزمین منه ... که ستاره از داد و بیداد چندان آگاهست که زمین از بر دادن . (م...
-
اندی
لغتنامه دهخدا
اندی . [ اَ ] (اِ، ق ) به معنی خاصه باشدکه در مقابل خرجی است . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ). خاصه مقابل خرجی . (ناظم الاطباء). || خصوصاً. (شعوری ج 1 ورق 132 ب ). || امیدواری . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعجب . (برها...
-
زلفین
لغتنامه دهخدا
زلفین . [ زُ ](اِ) زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر صندوق و چهارچوب در خانه نصب کنند. (برهان ) (آنندراج ). به همان معنی زورفین است . (از انجمن آرا). زنجیر. (غیاث اللغات ). زرفین و زنجیر چهارچوبه ٔ در و صندوق و جز آن . (ناظم الاطباء). زرفین . زفرین ....
-
مکرمت
لغتنامه دهخدا
مکرمت . [ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) بزرگی و نوازش . (غیاث ). بزرگی و جوانمردی و مردمی و نوازش . (ناظم الاطباء). بزرگواری . مردمی . جوانمردی . کرم . کرامت . نواخت . مکرمة. ج ،مکارم . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بخل ، ضحاک و من فریدونم مکرمت ملک و...