کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برهنه گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لخت و برهنه
لغتنامه دهخدا
لخت و برهنه . [ ل ُ ت ُرَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع است . بالتمام برهنه . رجوع به لخت و عور و لخت و پتی شود.
-
جستوجو در متن
-
حفوة
لغتنامه دهخدا
حفوة. [ ح ِ وَ ] (ع مص ) حفی . برهنه پای رفتن . برهنه پا شدن . (دهار). پای برهنه شدن . (زوزنی ).|| سوده پای گردیدن .
-
جلع
لغتنامه دهخدا
جلع. [ ج َ ] (ع مص ) برکندن جامه را و برهنه گردیدن . (منتهی الارب ).
-
تجرد
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) ج . تجردات . 1 - زن نداشتن . 2 - پیراستن . 3 - برهنه گردیدن .
-
اخشیشاب
لغتنامه دهخدا
اخشیشاب . [ اِ ] (ع مص ) دراز درشت اندام و برهنه استخوان گردیدن . || اخشیشاب ِ در عیش ؛ بر رنج و مشقت زیست شکیبیدن .
-
عریة
لغتنامه دهخدا
عریة. [ ع ُرْ ی َ ](ع مص ) برهنه گردیدن . (از منتهی الارب ). کندن لباس خود را. (از اقرب الموارد). عُری . رجوع به عری شود.
-
نزع
لغتنامه دهخدا
نزع . [ ن َ زَ ] (ع مص ) موی رفتگی هر دو جانب پیشانی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). برهنه گردیدن هر دو جانب پیشانی از موی . (ناظم الاطباء).
-
انهلاب
لغتنامه دهخدا
انهلاب . [ اِ هَِ ] (ع مص ) برکنده گردیدن موی . (منتهی الارب ). برهنه شدن از کاسموی . برکنده شدن کاسموی . (ناظم الاطباء). برکنده موی شدن . (منتهی الارب ).
-
انجراد
لغتنامه دهخدا
انجراد. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) برهنه گردیدن . || دراز گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || انجرد فی السیر؛ ای مضی فیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گذشتن درسیر. (یادداشت مؤلف ). بگذشتن در رفتن . (تاج المصادر بیهق...
-
عری
لغتنامه دهخدا
عری . [ ع ُرْی ْ ] (ع مص ) برهنه گردیدن . (منتهی الارب ). برهنه گردیدن و کندن پوشاک خود را. (از ناظم الاطباء). برهنه شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار): عری الرجل من ثیابه ؛ آن مرد لباسهای خود را کند، و در این صورت وی را عار و عُریان گویند و تأنیث آن عار...
-
انسراح
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن . 2 - به پشت خوابیدن و پ اها را از هم گشاده کردن . 3 - برهنه شدن . 4 - (اِمص .) روانی ، آسانی .
-
حفی
لغتنامه دهخدا
حفی . [ ح َف ْی ْ ] (ع مص ) حفوة. برهنه پای رفتن . (ازاقرب الموارد). || سوده پای گردیدن . سوده شدن پای . || سوده شدن سم ستور. (زوزنی ).
-
تکشف
لغتنامه دهخدا
تکشف . [ ت َ ک َش ْ ش ُ ] (ع مص ) برهنه شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برهنه و گشاده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن چیزی . (از اقرب الموارد). || پر کردن برق آسمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اق...
-
اعریراء
لغتنامه دهخدا
اعریراء. [ اِ ] (ع مص ) تنها رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بتنهایی سیر کردن . (از اقرب الموارد). || بر اسب برهنه سوار شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوار شدن بر اسب برهنه . و منه قول القائل : «و نعروری ظهورالمهالک ». (از اقرب الموارد). ...
-
انسراح
لغتنامه دهخدا
انسراح . [ اِ س ِ ] (ع مص ) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن آن . || به پشت خوابیدن و پاها را از هم بازگشاده کردن . (از ناظم الاطباء). به پشت افتادن و دو پا را گشادن . (از اقرب الموارد). || برهنه و عریان شدن . (ناظم الاطباء). از لباس درآمدن و عریان گر...