کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برخور
/barxor/
معنی
۱. بهرهور؛ بهرهبر.
۲. شریک؛ انباز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برخوردار، بهرهمند، بهرهور، متمتع، منتفع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برخور
واژگان مترادف و متضاد
برخوردار، بهرهمند، بهرهور، متمتع، منتفع
-
برخور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] barxor ۱. بهرهور؛ بهرهبر.۲. شریک؛ انباز.
-
برخور
فرهنگ فارسی معین
(بَ خُ) (ص فا.) 1 - بهره مند. 2 - شریک ، انباز.
-
برخور
لغتنامه دهخدا
برخور. [ ب َ خوَر / خُر ] (اِ) دهقان . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ).
-
برخور
لغتنامه دهخدا
برخور. [ ب َ خوَر / خُر ] (نف مرکب ) بهره مند. بهره ور. بهره بر. برخوردار. (شرفنامه ٔ منیری ). خداوند بهره ، گویند در اصل برخ ور بوده یعنی خداوند بهره . (شرفنامه ٔ منیری ). موجر. مالک . || (اِ) شریک وانباز. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : ز بس عطا ...
-
واژههای مشابه
-
مانع بروز اصطکاک (برخور) میان دو طرف شد
دیکشنری فارسی به عربی
مَنَعَ حُدوثَ احتکاکٍ بَينَ الجانِبَينِ
-
جستوجو در متن
-
مَنَعَ حُدوثَ احتکاکٍ بَينَ الجانِبَينِ
دیکشنری عربی به فارسی
مانع بروز اصطکاک (برخور) ميان دو طرف شد , از پديد آمدن اصطکاک (برخورد) ميان دو طرف جلوگيري کرد
-
برخوردن
لغتنامه دهخدا
برخوردن . [ ب َ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردار شدن . منتفع شدن . نفعیاب شدن . (غیاث اللغات ). تمتع. استمتاع . فایده دیدن . تمتع بردن . متمتع شدن . بهره بردن . بهره مند شدن . سود بردن . استفاده کردن . کام یافتن . کامیاب شدن . حظ بردن . حظ در نعم...
-
خدایگانی
لغتنامه دهخدا
خدایگانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خدایگان . حالت خدایگان . ریاست . بزرگی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر کسی به هنر یا به فضل یا به نسب خدایگانی یابد امیر دارد کار. فرخی .خدایگانی جز مر ترا همی نسزدخدایگان جهان باش و از جهان برخور. فرخی .حجت مملکت بقو...
-
رنج دیده
لغتنامه دهخدا
رنج دیده . [ رَ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مشقت دیده . محنت کشیده . تحمل زحمت و تعب کرده . به سختی و تعب گرفتار شده : کشیدی ورا گفت بسیار رنج کنون برخور ای رنج دیده ز گنج . فردوسی .خروشید کای رنج دیده سواربدین داستان کهن گوش دار. فردوسی .چو بیدار شد ر...
-
رنج کشیدن
لغتنامه دهخدا
رنج کشیدن . [ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تحمل مشقت و سختی کردن . تعب و زحمت را متحمل شدن . زحمت کشیدن . رنج بردن . مقاسات . (دهار). تکلف . بخشم رنج چیزی بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) : کشیدی ورا گفت بسیار رنج کنون برخور ای رنج دیده ز گنج . فردوسی ....
-
گرامی
لغتنامه دهخدا
گرامی . [گ ِ ] (ص ) در پهلوی گرامیک از گرام . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عزیز. مکرم و محبوب و بزرگ . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نیازی . کریم . نجیب . معزز. مکرم : اکرام ؛ گرامی کردن . (زوزنی ). فخم ؛ مرد بزرگ قدر و گرامی . انجاب ؛ گرامی گردی...
-
نهمت
لغتنامه دهخدا
نهمت . [ ن َ م َ ] (ع اِ) مراد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کمال مطلوب . غایت آرزو. کمال مقصود. ایده آل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نهمة شود : کامران باش و به نهمت رس و بی انده زی شادمان باش و ز جان و ز جوانی برخور. فرخی .به کام و همت و نهمت رسیده گیر...