کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برافژولیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برافژولیدن
لغتنامه دهخدا
برافژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) بحرکت آوردن . (از ناظم الاطباء). تحریک . بعث . (تاج المصادر). برانگیختن بجنگ . (آنندراج ). برآغالیدن . ورغلانیدن . حث . (تفلیسی ). تحریض . احتثاث . (تاج المصادر). تحضیض . احثاث . استحثاث . (یادداشت مؤلف ). تحریش...
-
جستوجو در متن
-
براوژلیدن
لغتنامه دهخدا
براوژلیدن . [ ب َ اَژُ دَ ] (مص مرکب ) برافژولیدن . تحریض . محاضه . (المصادر زوزنی ). و رجوع به اوژولیدن و برافژولیدن شود.
-
براوژولیدن
لغتنامه دهخدا
براوژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) تحریض . (المصادر). برافژولیدن . محاضة؛ یک دیگر را بر اوژولیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به برافژولیدن شود.
-
احثاث
لغتنامه دهخدا
احثاث . [ اِ ] (ع مص ) برافژولیدن بر. برانگیختن بر.
-
برافزولیدن
لغتنامه دهخدا
برافزولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) تحریک کردن . تحریض کردن . وادار کردن . برافژولیدن : احثه علیه ؛ برافزولید او را بر آن . (منتهی الارب ). رجوع به افژولیدن و برافژولیدن شود.
-
برفژولیدن
لغتنامه دهخدا
برفژولیدن . [ ب َ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن بر جنگ . تحضیض . (المصادر زوزنی ). و رجوع به افژولیدن و برافژولیدن شود.
-
تحضیض
لغتنامه دهخدا
تحضیض . [ ت َ ](ع مص ) برافژولیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برافژولیدن یعنی بارغبت کردن . (دهار). برانگیختن کسی را بر جنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برانگیختن وبرغلانیدن . (آنندراج ). || (اصطلاح نحو) در اصطلاح علم نحو، طلبیدن چیزیست به ت...
-
محاضة
لغتنامه دهخدا
محاضة. [ م ُ حاض ْ ض َ ] (ع مص ) یکدیگر را برانگیختن بر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکدیگر را برافژولیدن [ براوژولیدن ] . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
لخاء
لغتنامه دهخدا
لخاء. [ ل ِ ] (ع مص ) با هم دوستی کردن .ملاخاة. || خلاف ورزیدن . || با هم نرمی کردن . || آسان فراگرفتن کار. || برافژولیدن بر یکدیگر. || دروغ گفتن . || به دروغ آراستن سخن را. || نمامی کردن . (منتهی الارب ) (از لغات اضداد است ).
-
مزج
لغتنامه دهخدا
مزج . [ م َ ] (ع مص ) آمیختن . (غیاث اللغات ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آمیزش . آمیختگی . آمیغ. خلط. در هم کردن . ممزوج کردن . امتزاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آمیختن شراب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برافژولیدن قوم و سگ ....
-
افژولیدن
لغتنامه دهخدا
افژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید) (مجمع الفرس ). برانگیختن بر شر؛ حَث ّ. حض . نزو. (یادداشت دهخدا). || بر سر کار آوردن . ...
-
نزء
لغتنامه دهخدا
نزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(صراح ). تحریش و افساد میان قوم . (از اقرب الموارد)(از المنجد). یقال : نَزَءَ الشیطان ُ بین...
-
زمج
لغتنامه دهخدا
زمج . [ زَ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برافژولیدن قوم را بر یکدیگر. || ناگاه و بی دستوری برآمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
هتش
لغتنامه دهخدا
هتش . [ هََ ] (ع مص ) برانگیختن سگ رابر شکار. (منتهی الارب ). برانگیختن سگ را. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). برآغالیدن . برافژولیدن : هُتِش َ الکلب هَتْشاً؛ برانگیخته شد. این لغت در مورد سگ و درندگان به کار میرود. (از اقرب الموارد).