نزء. [ ن َزْءْ ] (ع مص ) نزوء. برافژولیدن و تباهی افکندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برافژولیدن . (ناظم الاطباء). تباهی افکندن میان قوم . (از ناظم الاطباء)(صراح ). تحریش و افساد میان قوم . (از اقرب الموارد)(از المنجد). یقال : نَزَءَ الشیطان ُ بینهم ؛ أی القی الشر و الاغراء. (منتهی الارب ). || حمله کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگردانیدن کسی را از کاری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برگردانیدن کسی را از گفتار یا کارش یا چیز دیگر. (از اقرب الموارد). رد. (المنجد). || برانگیختن . حریص کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). در تمام معانی رجوع به نزو شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.