مزج . [ م َ ] (ع مص ) آمیختن . (غیاث اللغات ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آمیزش . آمیختگی . آمیغ. خلط. در هم کردن . ممزوج کردن . امتزاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آمیختن شراب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برافژولیدن قوم و سگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مزج فلاناً؛ برافژولیدن فلان را. (ناظم الاطباء). || (اِ) عسل و انگبین . انگبین . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بادام تلخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخت بادام تلخ است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.