کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برازخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
برازخ
/barāzex/
معنی
= برزخ
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برزخها، اعراف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
برازخ
واژگان مترادف و متضاد
برزخها، اعراف
-
برازخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ برزخ] [قدیمی] barāzex = برزخ
-
برازخ
لغتنامه دهخدا
برازخ . [ ب َ زِ ] (ع اِ) ج ِ برزخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- برازخ الایمان ؛ مابین اول ایمان و آخر آن و مابین شک و یقین . (منتهی الارب ). رجوع به برزخ شود.
-
واژههای مشابه
-
اصحاب برازخ علوی
لغتنامه دهخدا
اصحاب برازخ علوی . [ اَ ب ِ ب َ زِ خ ِ ع ِل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق ، گویند چون انوار قاهر را ابتهاج به نوری یگانه است که نور انوار است و از آن برزخ واحدی برای فقر مشترکی حاصل آید، و قواهری که مقتضی عنصریات باشند در رتبه از ق...
-
جستوجو در متن
-
عالم ظلمانی
لغتنامه دهخدا
عالم ظلمانی .[ ل َ م ِ ظُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطلاح اشراقی است و مقابل عالم نورانی است و مراد عالم برازخ و اجسام و ماهیات است . (شرح حکمة الاشراق صص 157 - 277).
-
توسط
لغتنامه دهخدا
توسط. [ ت َ وَس ْ س ُ] (ع مص ) میانجی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). میانجی گری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عمل وساطت انجام دادن میان قوم . (از اقرب الموارد). واسطه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || در میان چیزی شدن . (تاج المصادر...
-
برزخ
لغتنامه دهخدا
برزخ . [ ب َ زَ ] (ع اِ) بازداشت میان دو چیز. (از ترجمان جرجانی ). || حائل و بازداشت میان دو چیز و فیه قوله تعالی ، بینهما برزخ لایبغیان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). چیزی که میان دو چیز دیگر حایل باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). حاجز میان دو چیز. (ا...
-
عقول عشرة
لغتنامه دهخدا
عقول عشرة. [ ع ُ ل ِ ع َ ش َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عقلهای دهگانه . ده فرشتگان ، چه نزد اکثر حکماهمگی ده فرشته اند، که اول حق تعالی یک فرشته پیدا کرد، و پس آن فرشته یک فرشته ٔ دیگر و یک آسمان پیدا کرد، و بعد فرشته ٔ دوم یک فرشته و یک آسمان پیدا ...
-
قواهر
لغتنامه دهخدا
قواهر. [ ق َ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاهر. || ج ِ قاهرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شیخ اشراق آنچه را که مشائیان عقل گفته اند نور قاهر نامیده است . کلمه ٔ قواهر که جمع قاهر است بطور مطلق بر عقول اعم از طولیه ٔ مترتبه و عرضیه ٔ متکافئه اطلاق شده ا...
-
جسد
لغتنامه دهخدا
جسد. [ ج َ س َ ] (ع اِ) تن مردم و جن و ملائکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تن . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) (آنندراج ). تن مردم . (مهذب الاسماء). تن و بعضی گویند که خاص جسم آدمی را گویند. (غیاث اللغات از شرح نصاب ). جسم انسان . (بحر الجواهر). جس...