کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اژند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
posthole fill
چالآکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← چالآژند
-
ملاط
واژگان مترادف و متضاد
آژند، شفته، مخلوطشنوماسه و آهک، ملات
-
decementation
آژندزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حل شدن یا آبشویی آژند سنگ رسوبی
-
cementstone /cement stone
آژندسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی همبستهسنگ حاوی مقدار زیادی آژند دریایی
-
grapestone
خوشهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگآهکی متشکل از انبوههای از گندلهوارهای (peloids) کربناتی یا ذرات دیگر که با جلبکها یا آژند میکریتی به هم چسبیدهاند
-
آژندن
لغتنامه دهخدا
آژندن . [ ژَ دَ ] (مص ) ملاط یعنی آژند میان دو خشت و مانند آن گستردن ، پیوستن آن دو را. || آجیدن . و رجوع به آزندن شود.
-
اندای
لغتنامه دهخدا
اندای . [ اَ ] (نف مرخم ) اندودکننده و کاهگل مالنده . (ناظم الاطباء). کاهگل کن وکاهگل کننده . (مؤید الفضلاء) (از شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) آژند و گچ . || شکوه و شکایت . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا و اندودن شود.
-
خر
لغتنامه دهخدا
خر. [خ َرر ] (اِ) گل سیاه ته جوی . (فرهنگ سروری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). آژند. گل ته آب . (فرهنگ سروری ). رجوع به ذیل کلمه ٔ خَر شود.
-
ملط
لغتنامه دهخدا
ملط. [ م َ ] (ع مص ) آژند در میان خشت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به گل طلا کردن دیوار را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گل مالیدن بر دیوار و گل گذاشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). || موی ستردن . || بچه ٔ ناتمام افکندن . (منتهی الارب...
-
اندایش
لغتنامه دهخدا
اندایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) (از انداییدن و اندودن ). کاهگل کردن وگلابه و گچ مالیدن . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ). انداییدن . (ناظم الاطباء). کاهگل کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ سروری ) (مؤید الفضلاء). اندودگی وگل مالی . (فرهنگ رشیدی )....
-
برطیل
لغتنامه دهخدا
برطیل . [ ب ِ ] (ع اِ) سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب ). || آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن . آسیازنه . میتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آژینه . اسکنه . (ابن الاعرابی ). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند....
-
ملاط
لغتنامه دهخدا
ملاط. [ م ِ] (ع اِ) گل دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گلی که بین دو رده از دیوار گذارند و دیوار را بدان گل اندود کنند. ج ،مُلُط. (از اقرب الموارد). اژند. آژند. گل که بنایان میان دو خشت یا آجر نهند. ملات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
ارزه
لغتنامه دهخدا
ارزه . [ اَ زَ / زِ ] (اِ) کاهگل . (جهانگیری ) (برهان ). اندود. گلابه . اندایه . خازه . آژند. سیاع . (منتهی الأرب ). || کِلس . (دهار). گچ . دوغاب .سیم گل . || نام درختی است . (مؤید الفضلاء از شرفنامه ) (برهان ). درختی است که از او چوب عصا گیرند. بع...
-
لای
لغتنامه دهخدا
لای . (اِ) گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند. گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد. گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای ماند. دردی آب که در ته ظرفی یا چیزی نشیند. (اوبهی ). گلی که در آب باشد. لا. رجوع به لا شود...