برطیل . [ ب ِ ] (ع اِ) سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب ). || آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن . آسیازنه . میتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آژینه . اسکنه . (ابن الاعرابی ). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند. (یادداشت مؤلف ). || رشوت . ج ، بَراطیل . (منتهی الارب ). رشوه . (زمخشری ). پاره : بقسمت و دست انداز چیز نگیرند و رشوت و برطیل نستانند. (جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.