کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افس
لغتنامه دهخدا
افس . [ اَ ف ِ ] (اِخ )از شهرهای قدیم و معروف یونان که به یونانی افسوس وبه فرانسه افز گفته میشود. این شهر جزو مستعمرات یونانی ایران در زمان کوروش بود و از شهرهای بسیار خوش آب و هوا و کم نظیر و مسکن ینیانها بوده است . مؤلف ایران باستان ذیل بیان مستعم...
-
واژههای همآوا
-
عفس
لغتنامه دهخدا
عفس . [ ع َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ). حبس . (از اقرب الموارد). || خوار و حقیر ساختن . (منتهی الارب ). خوار داشتن . (المصادر زوزنی ). || سخت راندن .(منتهی الارب ). عفس الابل ؛ شتران را به شدت راند. (از اقرب الموارد). || پوست مالیدن . (منتهی...
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ ع َ ] (ع اِ) مازو که از آن سیاهی سازند، مولد است یا عربی . (منتهی الارب ). بار درخت بلوط، واحد آن «عفصة» است و آن مولد می باشد و ازکلام اهل بادیه نیست . (از اقرب الموارد). مازو. (دهار) (زمخشری ) (الفاظ الادویة) (فرهنگ فارسی معین ). دوائی است ...
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ ع َ ] (ع مص ) برکندن . (منتهی الارب ). قلع. (از اقرب الموارد). || غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن . || پیچ دادن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (از اقرب الموارد). || «عفاص » بستن بر سر شیشه . (از منتهی الارب ) (از...
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ ع َف َ ] (ع اِمص ) پیچیدگی بینی و گرفتگی آن . (منتهی الارب ). التواء و پیچیدگی در بینی . (از اقرب الموارد).
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ع َ ف ِ ] (ع ص ) تندمزه و گویند طعام عفص ؛ یعنی طعامی که در آن قبض باشد. (از منتهی الارب ). «عفوصة»دار. (از اقرب الموارد). هر چیز که مزه ٔ آن تلخ و ترش با گرفتگی دهن باشد. (غیاث اللغات ). طعمی است که خارج و داخل زبان را قبض می کند. (از بحر الج...
-
عفص
فرهنگ فارسی معین
(عَ فِ) [ ع . ] (ص .) 1 - تندمزه ، گس . 2 - قابض .
-
جستوجو در متن
-
ephahs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افس ها
-
افیسوس
لغتنامه دهخدا
افیسوس . [ اِ] (اِخ ) اِفِسُس . اِفس . رجوع به این دو کلمه شود.
-
یونیان
لغتنامه دهخدا
یونیان . [ی ُ ] (اِخ ) یکی از شعبه های چهارگانه ای که یونانیان قدیم بدان منقسم شده بودند. آنان از زمانهای بسیار قدیم در خطه ٔ شرقی یونان قدیم و خطه ٔ شمالی موره سکونت داشتند. گروهی از آنان به حدود ازمیر و افس مهاجرت کردند و این قسمت از آسیای صغیر را ...
-
تئودور ساموس
لغتنامه دهخدا
تئودور ساموس . [ ت ِ ءُ دُ رِ ] (اِخ ) هنرمند ومجسمه ساز یونانی که با شرکت «روکوس » در سال 660 ق . م . مسیح موفق به ذوب برنج گردید. وی در معماری نیز دست داشت و در ساختن «آرته میزیون افس » شرکت داشت . فرزند کوچکش «تئودور جوان » که در سال 550 ق . م . ح...
-
لبدس
لغتنامه دهخدا
لبدس . [ ل ِ ب ِ دُ ] (اِخ ) شهری در آسیای صغیر در ساحل بحر الجزائر و شمال غربی شهر قدیم «کولوفون » نزدیک قصبه ٔ صیغاجق که بخطه ٔ قدیم یونیه ملحق بود. لیسیماخوس آن را ویران کرد و اهالی آن را به افس یعنی به آیاثلوغ نقل کردند. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
افز
لغتنامه دهخدا
افز. [ اِ ف ِ ] (اِخ ) شهر قدیمی ایونی در ساحل دریای اِژه . در آنجا معبد دیان که از عجایب هفت گانه ٔ عالم است ، بنا شده بود و آن را ارستر بسوزانید، و نسطوریوس در انجمن علمای مذهبی این شهر محکوم گردید. ویرانه های شهر مزبور هنوز باقیست . (از لاروس ). و...