کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغتنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغتنام
/'eqtenām/
معنی
غنیمت شمردن؛ غنیمت دانستن چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغتنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqtenām غنیمت شمردن؛ غنیمت دانستن چیزی.
-
اغتنام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) غنیمت شمردن .
-
اغتنام
لغتنامه دهخدا
اغتنام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). بغنیمت داشتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ). افتراص . (تاج المصادر بیهقی ). انتهاز. (یادداشت بخط مؤلف ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (از اقرب ...
-
جستوجو در متن
-
تخبس
لغتنامه دهخدا
تخبس . [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) غنیمت یافتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اغتنام . (قطر المحیط). گرفتن و غنیمت یافتن . (از اقرب الموارد): ماتخبست من شی ٔ؛ غنیمت نیافتم از چیزی . (منتهی الارب ).
-
مغتنم
لغتنامه دهخدا
مغتنم . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) غنیمت شمارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغتنام شود. || دارای غنیمت و توانگر شده و دولتمند. (ناظم الاطباء).
-
مناهزت
لغتنامه دهخدا
مناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم ... بعد از آن سود ندارد. (مرزبان نامه ). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آ...
-
افتراص
لغتنامه دهخدا
افتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت شمردن فرصت را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). منتهز فرصت بودن . (از اقرب الموارد). وقت چیزی چشم داشتن . (المصادر زوزنی ). اغتنام . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : «انا مفترص للقائک ». (از اقرب الموارد).
-
اهتبال
لغتنامه دهخدا
اهتبال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حیلت کردن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دروغ بسیار گفتن . || شکار جستن . || گم کردن فرزند را. || ورزیدن . || غنیمت شمردن کلمه ٔ حکمت را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اغتنام . (تاج المصادر ب...
-
غنیمت دانستن
لغتنامه دهخدا
غنیمت دانستن . [ غ َ م َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت شمردن . اغتنام . مغتنم شمردن . فرصت شمردن . رجوع به غنیمت شود : صاحباعمر عزیز است غنیمت دانش گوی خیری که توانی ببر از میدانش . سعدی (غزلیات ).غنیمت دان چو میدانی که هر روزز عمر مانده روزی میشود کم ....
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن مرزوق . شمس الدین محمدبن احمد. یکی از علمای مغرب . مولد او به سال 711 هَ . ق . بتلمسان و وفات وی به سال 781 هَ . ق . در اسکندریه . اونزد سلاطین بنی مرین خاصه ابوالحسن و پسران او ابوعنان ابوسالم صاحب قدر و منزل...
-
ابن المسلمة
لغتنامه دهخدا
ابن المسلمة. [ اِ نُل ْ م ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) کنیت احمدبن عمر است و او پدر خاندانی است معروف به آل الرّفیل ، و رفیل از عجم بوده و بروزگار عمربن الخطاب به دست عمر مسلمانی گرفت . رجوع به تجارب السلف ص 317 شود. یکی از افراد این خاندان ابوالقاسم علی بن حس...
-
انتهاز
لغتنامه دهخدا
انتهاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرصت یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). قابو (فرصت ) یافتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فرصت بدست آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). || غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
غنیمت شمردن
لغتنامه دهخدا
غنیمت شمردن . [ غ َ م َ ش ِ / ش ُ م ُ / م َ دَ ] (مص مرکب ) فایده و سود بردن از چیزی . (ناظم الاطباء). غنیمت دانستن . تَغَنﱡم . (دهار) (منتهی الارب ). اغتنام . (منتهی الارب ). رجوع به غنیمت و غَنیمة شود : کدخدای علی تگین و علی تگین این حدیث را غنیمت ...
-
ابن رائق
لغتنامه دهخدا
ابن رائق . [ اِ ن ُ ءِ ] (اِخ ) امیرالامراء ابوبکر محمد. او به سال 317 هَ .ق . بمعیت برادر خویش ابراهیم و در سال 319 به تنهائی صاحب شرطه ٔ بغداد بود. و از322 تا 324 حکومت واسط داشت . و در سال اخیر بمنصب امیرالامرائی ارتقا یافت . در این وقت ابن رائق ا...