کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعقف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعقف
لغتنامه دهخدا
اعقف . [ اَ ق َ ] (ع ص ) فقیر محتاج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بی چیز و محتاج باشد. (از اقرب الموارد). || تازی درشت و بدخوی . یقال : اعرابی اعقف ؛ ای جاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تازی تندخوی درشت . یقال : جأنی اعرابی اعقف . (از اق...
-
واژههای همآوا
-
عاقف
لغتنامه دهخدا
عاقف . [ ق ِ ] (ع ص ) شاة عاقف ؛ گوسپند عقاف زده که او را مرض عُقاف باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عقفاء
لغتنامه دهخدا
عقفاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعقف . ج ، عُقف . (از اقرب الموارد). رجوع به اعقف شود. || (اِ)آهن کج خمیده اطراف . (منتهی الارب ). آهنی که انتهای آن کج شده باشد و در آن خمیدگی باشد. (از اقرب الموارد). || گیاهی است که برگ آن به سراب ماند گوسپند را می کشد...