اعقف . [ اَ ق َ ] (ع ص ) فقیر محتاج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بی چیز و محتاج باشد. (از اقرب الموارد). || تازی درشت و بدخوی . یقال : اعرابی اعقف ؛ ای جاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تازی تندخوی درشت . یقال : جأنی اعرابی اعقف . (از اقرب الموارد). || کژ. (منتهی الارب ). کج . (ناظم الاطباء). کج و ناهموار. یقال : عود معقوف و اعقف . (از اقرب الموارد). || منحنی از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منحنی . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.