عقفاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعقف . ج ، عُقف . (از اقرب الموارد). رجوع به اعقف شود. || (اِ)آهن کج خمیده اطراف . (منتهی الارب ). آهنی که انتهای آن کج شده باشد و در آن خمیدگی باشد. (از اقرب الموارد). || گیاهی است که برگ آن به سراب ماند گوسپند را می کشد و به شتر ضرر نمیرساند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عقیفاء. و رجوع به عقیفاء شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.