کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتغال داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتغال داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتغال داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مشغول بودن به کاری . سرگرم بودن به کاری . || توجه قلبی به کسی یا چیزی : زنده دلا مرده ندانی که کیست آنکه ندارد به خدا اشتغال . سعدی .سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم که به خویشتن ندارم به وجودت اشتغالی .سعدی ...
-
واژههای مشابه
-
ایجاد اشتغال
فرهنگ واژههای سره
کارآفرین
-
اشتغال ورزیدن
لغتنامه دهخدا
اشتغال ورزیدن . [ اِ ت ِ وَ دَ ](مص مرکب ) به کاری سرگرم شدن . به کاری مشغول شدن .
-
عدم اشتغال
دیکشنری فارسی به عربی
بطالة
-
اشتغال زایی
واژهنامه آزاد
(اقتصاد) ایجاد شغل برای بیکاران از طریق استخدام کارگران و کارمندان بیشتر یا ایجاد واحدهای تولیدی، اداری یا خدماتی بیشتر. معادل Job Creation در انگلیسی.
-
اشتغال در جامعه
واژهنامه آزاد
کارکردن در جامعه.
-
جستوجو در متن
-
Doing Business As
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتغال داشتن به عنوان
-
مزاولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزاوَلة] [قدیمی] mozāvelat ۱. اشتغال به کاری داشتن.۲. ممارست در کاری.
-
حسابداررسمی
واژهنامه آزاد
حسابداررسمی به فردی اطلاق می شود که شرایط ذیل برای او احراز شده باشد: 1- داشتن حداقل تحصیلات کارشناسی دررشته حسابداری ویا رشته های مرتبط 2-داشتن حداقل 5 سال سابقه بیمه به عنوان حسابرس ازسوی دفاترحسابرسی 3- قبولی ازامتحان جامعه حسابداران خبره *درصورت...
-
فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرستیدن› ferestādan ۱. روانه کردن؛ راهی کردن؛ گسیل داشتن.۲. خواندن؛ گفتن: صلوات فرستادن.۳. امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن: به دانشگاه فرستاد.۴. با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن.۵. در جهتی پرتاب کردن: موشک را به هوا ...
-
تندنویسی
لغتنامه دهخدا
تندنویسی . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (حامص مرکب ) سریع نوشتن . عمل تندنویس . یکی از مهارتهای لازم برای اشتغال منشی گری جدید داشتن هنر تندنویسی است تا آنچه بوسیله ٔ مدیران سازمان ها بیان می شود عیناً بوسیله ٔ منشی تندنویسی شود و به قسمتهای اجرایی ابلاغ گردد. ر...
-
رنا
لغتنامه دهخدا
رنا. [ رَ ] (ع مص ) شادمان گردیدن . (از منتهی الارب ). شاد شدن . (از اقرب الموارد). رُنُوّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). رَنْو. (متن اللغة). || پیوسته به سکون چشم نگریستن . (از منتهی الارب ). پیوسته بسوی کسی به نگاه ساکن و ثابت نگریس...
-
عنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَنایة و عِنایة] [قدیمی] 'enāyat ۱. قصد کردن؛ آهنگ کردن.۲. حفظ کردن.۳. اهتمام داشتن؛ توجه و اشتغال به امری؛ قصد و اهتمام.۴. مهربانی؛ لطف.۵. یاری؛ کمک.〈 عنایت الهی: لطف و بخشش خداوند.〈 عنایت کردن: (مصدر لازم)۱. توج...