کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپارت
لغتنامه دهخدا
اسپارت . [ اِ ] (اِخ ) اسپارته . اسپارتا. لاسدمون . شهر مشهور باستانی در شبه جزیره ٔموره . این شهر مرکز و پایتخت خطه ٔ لاکونیا واقع در منتهای جنوبی شبه جزیره ٔ مذکور است و در محلی ناهموار و کوهستانی در ساحل نهر اوروتاس جای دارد. اهالی دلاور و ساده من...
-
جستوجو در متن
-
spart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپارت
-
اسپارتی
لغتنامه دهخدا
اسپارتی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اسپارت . مردم اسپارته .
-
اسپارطه
لغتنامه دهخدا
اسپارطه . [ اِ طَ ] (اِخ ) رجوع به اسپارت شود.
-
نابیس
لغتنامه دهخدا
نابیس . (اِخ ) (162-206 ق . م .) از فرمانروایان خونخوار و مستبد اسپارت است .
-
اسبرطة
لغتنامه دهخدا
اسبرطة. [ اِ ب َ طَ ](اِخ ) رجوع به اسپارت و ضمیمه ٔ معجم البلدان شود.
-
پروکلس
لغتنامه دهخدا
پروکلس . [ پْرُک ْ / پ ِ رُک ْ ل ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان نام پادشاه داستانی اسپارت پسر اریستودم . او جد اعلای پروکلیدها یا اوری پونتیدها یکی از دو خاندان شاهی اسپارت است .
-
پزانیاس
لغتنامه دهخدا
پزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) از سرداران نامی اسپارت بود که به کمک آریستیدس ماردُنیوس سردار سپاه ایران را در محل پلاته شکست داد (479 ق .م .) لکن پس از چندی بر آن شد که در اسپارت حکمران مستبد گردد و با خشایارشا که بدو در عوض خیانتی وعده ٔ سلطنت یونان را دا...
-
لیزاندر
لغتنامه دهخدا
لیزاندر. (اِخ ) امیرالبحر اسپارت ، معاصر کورش کبیرپادشاه هخامنشی . رجوع به فهرست ایران باستان شود.
-
لاکدمونیه
لغتنامه دهخدا
لاکدمونیه . [ ک ِ دِ م ُ نی ی َ ] (اِخ ) لاسدمونی . رجوع به لاسدمونی و نیز رجوع به اسپارت شود.
-
لئونیداس دوم
لغتنامه دهخدا
لئونیداس دوم . [ ل ِ ءُ س ِ دُوْ وُ ] (اِخ )پادشاه اسپارت به اتفاق آژی سوم . (252 -236 ق . م .
-
اریستن
لغتنامه دهخدا
اریستن . [ اَ ت ُ] (اِخ ) یکی از دو پادشاه اسپارت بزمان کوروش بزرگ . (ایران باستان ص 290).
-
زاسینت
لغتنامه دهخدا
زاسینت . (اِخ ) شهری بود که پادشاه مخلوع اسپارت بدانجا رفت . مرحوم پیرنیا آرد: دمارت (پادشاه مخلوع اسپارت ) بعنوان اینکه میخواهد به معبد دلف برود حرکت کرد و به زاسینت رفت .... اورا تعقیب کرده خدمه اش را گرفتند ولی اهالی زاسینت او را فرار دادند. (ایرا...
-
گنید
لغتنامه دهخدا
گنید. [ گْنی / گ ِ ] (اِخ ) کنید . یکی از شهرهای معروف ساتراپی کاریا که مستعمره ٔ اسپارت یا لاسه دمون بوده و معبد ونوس شهر بوده است . رجوع به کاری و کاریا و کاریه و قنیدس شود.