کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استطاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استطاله
/'estetāle/
معنی
۱. دراز شدن؛ بهدرازا کشیدن.
۲. (اسم) [قدیمی] درازی؛ طول.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استطاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استطالَة] ‹استطالت› 'estetāle ۱. دراز شدن؛ بهدرازا کشیدن.۲. (اسم) [قدیمی] درازی؛ طول.
-
استطاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لِ یا لَ) [ ع . استطالة ] (مص ل .) 1 - دراز کشیدن .2 - فزونی کردن . 3 - گردنکشی کردن .
-
استطاله
لغتنامه دهخدا
استطاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استطالت . دراز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). دراز کشیدن . || درازی . طول . || تکبر کردن . (منتهی الارب ). گردن کشی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دراز پنداشتن . طویل شمردن . || چندی از ...
-
واژههای مشابه
-
استطاله زیرگلوی مرغ
دیکشنری فارسی به عربی
خيشوم
-
جستوجو در متن
-
مستطیلة
لغتنامه دهخدا
مستطیلة. [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مستطیل که نعت فاعلی است از استطالة. رجوع به مستطیل و استطالة شود.
-
papilla
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاپیلا، نوک پستان، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک، پستانک
-
papillae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاپیل ها، نوک پستان، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک، پستانک
-
منی دان
لغتنامه دهخدا
منی دان . [ م َ ] (اِ مرکب )کیسه ای که در درون آن مایع منی ذخیره می شود. گاهی به صورت استطاله ای از حفره ٔ منی دیده میشود. (فرهنگ اصطلاحات علمی ).
-
gills
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ ها، دلبر، دختر، دختربچه، گوشت ماهی، دوشیزه، یار، پیمانهای برای شراب، دلارام، دختر جوان، ابجو، تمیز کردن، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب
-
خيشوم
دیکشنری عربی به فارسی
دستگاه تنفس ماهي , جويبار , نهر کوچک , گوشت ماهي , پيمانه اي براي شراب , دخترجوان , ابجو , تميزکردن ماهي , روده ( ماهي ) رادر آوردن , استطاله زيرگلوي مرغ
-
gill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژیل، دلبر، دختر، دختربچه، گوشت ماهی، دوشیزه، یار، پیمانهای برای شراب، دلارام، دختر جوان، ابجو، تمیز کردن، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب، روده در اوردن
-
مستطیل
لغتنامه دهخدا
مستطیل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استطالة. آنچه دراز شده باشد. (اقرب الموارد). دراز. (منتهی الارب ). طویل . || الفجرالمستطیل ؛ فجر اول که فجر کاذب نیز گویند. (منتهی الارب ). رجوع به استطالة شود. || در اصطلاح هندسه ، جسمی دراز که طول و عرضش...
-
مرغ بهشتی
لغتنامه دهخدا
مرغ بهشتی . [ م ُ غ ِ ب ِ هَِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرغی که نسبت به بهشت دارد. || کنایه از محبوب و معشوق : ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت ؟ حافظ.|| (اِ مرکب ) پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان و از دسته ٔ دندانی نوکان ...