مستطیل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استطالة. آنچه دراز شده باشد. (اقرب الموارد). دراز. (منتهی الارب ). طویل . || الفجرالمستطیل ؛ فجر اول که فجر کاذب نیز گویند. (منتهی الارب ). رجوع به استطالة شود. || در اصطلاح هندسه ، جسمی دراز که طول و عرضش برابر نباشد. (غیاث ). سطحی مستوی که از چهار جانب چهار ضلع همگی آن سطح را احاطه کرده باشد و هر دو ضلع روبروی یکدیگر از آن اضلاع متساوی باشند. و جمیع چهار ضلع برهم قائمه باشند و مستطیل را مسطح نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). مربع قائم الزوایا که هر دو ضلع متقابل آن متساوی باشند، و محیط آن از دو برابر کردن مجموع طول و عرض بدست می آید و مساحتش حاصل ضرب طول در عرض است . || حرف ضاد. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.