کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارجاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارجاف
/'erjāf/
معنی
۱. خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان و اضطراب افکندن.
۲. (اسم) شایعه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارجاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'erjāf ۱. خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان و اضطراب افکندن.۲. (اسم) شایعه.
-
ارجاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) خبرهای دروغ پراکندن ، هو انداختن ، سخنان واهی و دروغ گفتن ، با خبرهای دروغ فتنه برپا کردن ، خبر بد گفتن .
-
ارجاف
لغتنامه دهخدا
ارجاف . [ اَ ](ع اِ) خبر که بگمان خود گویند. خبر دروغ . چیزهای دروغ . ج ، اراجیف : آن خبر بناصرالدین رسانیدند مقبول نداشت و اَرجاف انگاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39).
-
ارجاف
لغتنامه دهخدا
ارجاف . [ اِ ] (ع مص ) خبرهای دروغ افکندن . (تاج المصادر بیهقی ).. خبرهای نادرست گفتن . هو انداختن . سخنان دروغ گفتن . خوض کردن در خبرهای فتنه و مانند آن . (منتهی الارب ). خبر بد گفتن : پشت بغزنی و هندوستان کردن ناصوابست وز دگر سو به ارجاف خبر افتاد ...
-
جستوجو در متن
-
اراجیف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ارجاف ؛ سخنان یاوه و دروغ .
-
مُرْجِفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان كه خبرهاى دروغ و دلهره آور پخش مىكنند (کلمه مرجفون جمع اسم فاعل از ارجاف است ، و ارجاف به معناي اشاعه باطل ، و در سايه آن استفادههاي نامشروع بردن است ، و يا حداقل مردم را دچار اضطراب کردن است)
-
مرجف
لغتنامه دهخدا
مرجف . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) خوض کننده در خبرهای فتنه و مانند آن . (آنندراج ). کسی که درآورد خبرهای فتنه انگیز و گفتارهای دروغ را و مردمان را مضطرب و پریشان کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خوض کننده در اراجیف . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از ار...
-
اراجیف
لغتنامه دهخدا
اراجیف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ارجاف . خبرهای موحش و مدهش . بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل . (غیاث اللغات ). خبرهای دروغ . خبرهای نادرست . شایعات . تعاتِع:درین ساعت خبری هول افتاد بنده انهی نخواست کرد تا نماز دیگر مددی رسد که آن رسیده شاید اراجیف باشد. ...
-
درشدن
لغتنامه دهخدا
درشدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندرون شدن . (آنندراج ). درآمدن . داخل شدن . درون آمدن . در رفتن . (ناظم الاطباء). درون رفتن . بدرون شدن . داخل گردیدن . داخل گشتن . ورود کردن . حلول کردن . وارد گردیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دخول . ولوج . ادخال . ت...
-
انگاشتن
لغتنامه دهخدا
انگاشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) تصور کردن . پنداشتن . گمان بردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). پنداشتن . (غیاث اللغات ). انگاردن . انگاریدن . فرض کردن . گرفتن . داشتن . تقدیر کردن . (یادداشت مؤلف ). ظن کردن . گمان کردن . توهم کردن . حدس زدن . ظن ...
-
مقبول
لغتنامه دهخدا
مقبول . [ م َ ] (ع ص ) جامه ٔ درپی کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ٔ مرقع. (از اقرب الموارد). || پذرفتارگردیده . (آنندراج ). پذیرفته شده . به اجابت رسیده . قبول شده .(از ناظم الاطباء). مورد قبول واقع شده : تویی مقبول و هم قابل ت...