کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکران
لغتنامه دهخدا
یکران . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اسب اصیل و خوب سرآمد را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) : مبارز را سر و تن پیش خسروچو بگراید عنان خنگ یکران یکی خوی گردد اندر زیر خوده یکی خف گردد اندر زیر خفتان . عنصری .شهباز به حسرت رسید هین یکران مرا...
-
جستوجو در متن
-
عنان گراییدن
لغتنامه دهخدا
عنان گراییدن . [ ع ِ گ َ / گ ِ دَ ] (مص مرکب ) عنان پیچاندن : یکی برگرایید رستم عنان به گردن برآورد رخشان سنان . فردوسی .مبارز را سر و تن پیش خسروچو بگعراید عنان خنگ یکران .عنصری .
-
مرکب انگیزی
لغتنامه دهخدا
مرکب انگیزی . [ م َ ک َ اَ ] (حامص مرکب ) از جا برکندن و دواندن اسپ به سوی کسی یا چیزی . اسپ بر کسی یا چیزی دوانیدن به قصد گرفتار ساختن او. مرکب انگیختن : کرد بر گور مرکب انگیزی داد یکران تند را تیزی .نظامی .
-
خم گردیدن
لغتنامه دهخدا
خم گردیدن . [ خ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . دولا شدن . دوتا شدن : سم یکران سلطان را درین میدان کسی بیندکه پیشانی کند چون میخ و همچون نعل خم گردد.سعدی .
-
مکحل
لغتنامه دهخدا
مکحل . [ م ِ ح َ] (ع اِ) چوب سرمه . (دهار). مکحال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، مکاحل . (ناظم الاطباء) : از پی روشنی دیده ٔ احرام کشندگرد یکران توسکان فلک بر مکحل . وحشی .و رجوع به مکحال شود.
-
خوده
لغتنامه دهخدا
خوده . [ دَ / دِ ] (اِ) خود. کلاه خود. مغفر : مبارز را سر و تن پیش خسروچو بگراید عنان خنگ یکران یکی خوی گردد اندر زیر خوده یکی خف گردد اندر زیر خفتان . عنصری .|| حقیقت . راستی . درستی . || طاق . گنبد. (ناظم الاطباء).
-
گلخنی
لغتنامه دهخدا
گلخنی . [ گ ُ خ َ ] (ص نسبی ) آنکه در گلخن منزل دارد، یا در آنجا به قمار و دیگر ناشایستها میپردازد. تونتاب . گلخن گر : گفتم همی چه گویی ای حیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی . عسجدی .دهقان بدر گلخنی از لطف هوابازچیند بدل سنبل تر شاخ دخان را. حکی...
-
تبر مانده
لغتنامه دهخدا
تبر مانده . [ ] (اِخ ) (قلعه ٔ ...) بنا به نقل خواندمیر از قلاع حوالی دهلی : در سنه ٔ 637 هَ . ق . ... سلطان رضیه ... عنان یکران بصوب دهلی انعطاف داده ... روز چهارشنبه نهم رمضان همین سال بجانب قلعه ٔ تبر مانده که کوتوال آن با ملک الهوتیه موافق بودند ...
-
بدرکاب
لغتنامه دهخدا
بدرکاب . [ ب َ رِ ] (ص مرکب ) اسبی که سوار را نمی گذارد که سوارش شود. (آنندراج ). اسب سرکش و توسن : اشهب گردون بدرکاب نگیردجز پی یکران خوش عنان که تو داری . سیدحسن غزنوی .حذر واجب است از کمیتت مدام که هم بدرکاب است و هم بدلگام . نزاری قهستانی . || آن...
-
صحرانشین
لغتنامه دهخدا
صحرانشین . [ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) مقابل روستانشین . بادیه نشین . چادرنشین .تازی . وبر. بادی : مهره نگر گو مباش افعی مردم گزای نافه طلب گو مباش آهوی صحرانشین . خاقانی .کرد صحرانشین کوه نوردچون بیابانیان بیابان گرد. نظامی .احشام و صحرانشینان دو صنف بود...
-
سیس
لغتنامه دهخدا
سیس . (هزوارش ، اِ) اسب جلد و تند وتیز باشد. (برهان ) (جهانگیری ). قیاس کنید با «سیسو» (اسب ) در زبان اکدی و آشوری که در آرامی «سوسیا» شده و بصورت هزوارش وارد پهلوی گردیده . رجوع به سوسبار شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : تنگ گردد چون دل عاشق ج...
-
طرف بربستن
لغتنامه دهخدا
طرف بربستن . [ طَ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) طرف بستن . کنایه از نفع یافتن و چیزی حاصل کردن باشد از کسی و جائی . (برهان ) (آنندراج ) : بغیر آنکه بشد دین و دانش از دستم دگر بگو که ز مِهرت چه طرف بربستم . حافظ.پیداست ازآن میان چه بربست کمرتا من ز کمر چه ...
-
خوش عنان
لغتنامه دهخدا
خوش عنان . [ خوَش ْ / خُش ْ ع ِ ] (ص مرکب ) صفت رام بودن اسب . غیرکشنده و غیرسرکش و غیرتوسن : رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر وکوه کن . منوچهری .دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی ....
-
داغ کشیدن
لغتنامه دهخدا
داغ کشیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) داغ برکشیدن . داغ کردن . داغ بر رخ یا سینه کشیدن کسی را. نشان بر او از آهن تفته نهادن علامت بندگی را : پیش یکران ضمیرش عقل راداغ بر رخ کش به لالائی فرست . خاقانی .دل میکشد بداغ تو هر لحظه سینه راداغی بکش بسینه غلام ک...