مکحل . [ م ِ ح َ] (ع اِ) چوب سرمه . (دهار). مکحال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، مکاحل . (ناظم الاطباء) :
از پی روشنی دیده ٔ احرام کشند
گرد یکران توسکان فلک بر مکحل .
و رجوع به مکحال شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکحل . [ م ِ ح َ] (ع اِ) چوب سرمه . (دهار). مکحال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، مکاحل . (ناظم الاطباء) :
از پی روشنی دیده ٔ احرام کشند
گرد یکران توسکان فلک بر مکحل .