کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یستوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یستوی
لغتنامه دهخدا
یستوی . [ ی َ ت َ ] (از ع ، اِمص ) کلمه ٔ فعل است که به طور اسم استعمال گردد به معنی تساوی و برابری و همسری . (ناظم الاطباء). || (ع فعل ) برابر است . مساوی است : یستوی الاعمی لدیکم والبصیرفی المقام والنزول والمسیر.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
متشرک
لغتنامه دهخدا
متشرک . [ م ُ ت َ ش َرْ رَ ] (ع ص ) بمعنی مشترک است : و لا یستوی المرآن هذا ابن حرةو هذا ابن اخری ظهرها متشرک .؟ (ذیل اقرب الموارد).
-
استنعاس
لغتنامه دهخدا
استنعاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بخواب شدن : یحسدنی قومی علی صنعتی لأنّنی بینهم فارس سهرت فی لیلی و استنعسوالن یستوی الدارس و الناعس .ابن الساعاتی .
-
تربوت
لغتنامه دهخدا
تربوت . [ ت َرَ ] (ع ص ) شتر رام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). یستوی فیه المذکر و المؤنث . (منتهی الارب ). مذکر و مؤنث در آن کلمه یکسان است ، یقال : جمل تربوت و ناقة تربوت . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
-
ریض
لغتنامه دهخدا
ریض . [ رَی ْ ی ِ ] (ع ص ) نخست در ریاضت آمده ، یستوی فیه المذکر و المؤنث . گویند: ناقة ریض و غلام ریض . اصل آن رَیوِض است که واو به یاء قلب شده است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). کره ٔ ناآموخته . (مهذب الاسما...
-
ارین
لغتنامه دهخدا
ارین . [ ] (ع اِ) (الَ ....) محل الاعتدال فی الاشیاء وهو نقطة فی الارض یستوی معها ارتفاع القطبین فلایأخذهناک اللیل من النهار ولاالنهار من اللیل ، و قد نقل عُرفاً الی محل الاعتدال مطلقاً. (تعریفات جرجانی ).
-
ذریة
لغتنامه دهخدا
ذریة. [ ذُ رْ ری ی َ ] (ع اِ) نسل . پشت . فرزندان . پدران و فرزندان .نسل آدمی و پری . نسل مردمان و جِن ّ. فرزند. فرزندان و فرزندزادگان ، یستوی فیه الواحد و الجمع. ج ، ذُرّیّات . ذَراری : طعنه چه زنی مرمرا بدان کم از خانه براندند اهل عصیان زیرا که برا...
-
روقة
لغتنامه دهخدا
روقة. [ ق َ ] (ع ص ) خوبروی . و یستوی فیه المذکر و المؤنث . یقال : غلام روقة و جاریة روقة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خوبروی . و مذکر مؤنث در وی یکسانست . (آنندراج ). ج ِ رائق (کفاره و فرهة، و صاحب و صحبة). (منتهی الارب ). برگزیده ٔ مردم و آن ج...
-
زور
لغتنامه دهخدا
زور. [ زَ ] (ع اِ) میانه ٔ سینه یا بر سوی آن تا هر دو شانه . || جای با هم شدن اطراف استخوانهای سینه . || زیارت کنندگان ، یستوی فیه المذکر و المؤنث . یقال : رجل زائر و قوم زور و نسوة زور و قد جاء رجل زور ایضاً؛ ای زائر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظ...
-
زیر
لغتنامه دهخدا
زیر. (ع اِ) (از «زور») گویک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکمه . (شرح قاموس فارسی ). || کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس فارسی ) (اقرب الموارد). || خم بزرگ قاراندود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سبو...
-
تحذیف
لغتنامه دهخدا
تحذیف . [ ت َ ] (ع مص ) راست بکردن . (زوزنی ). آماده و نیکوکردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). شاعر در صفت اسب گوید:لها جبهة کسراةالمجن حذّفه الصانع المقتدر. (از اقرب الموارد).|| تحذیف شَعر؛ تطریر موی و تسوی...
-
رمضان
لغتنامه دهخدا
رمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن رستم بن هروز فخرالدین بن الساعاتی الخراسانی برادر بهاءالدین علی بن رستم بن الساعاتی شاعر مشهور است . وی طبیبی فاضل و ادیبی شاعر بود و به منطق و علوم حکمی معرفتی کامل داشت و خطی در غایت جودت می نوشت . طب را ...
-
بطة
لغتنامه دهخدا
بطة. [ ب َطْ طَ ] (ع اِ) یک مرغابی . (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس . (منتهی الارب ). یکی بط خواه نر و خواه ماده . ج ، بطاط. معرب بت مذکر و مؤنث در وی یکسان است مانند حمامه و دجاجه تادر...
-
راحلة
لغتنامه دهخدا
راحلة. [ ح ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث راحل . رجوع به راحل شود. || (اِ) ستور بارکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شتر سواری . (دهار) (غیاث ). هی البعیر القوی علی الاسفار والاحمال . (منتهی الارب ). نجیب صالح از ابل که بار شود. (از اقرب الموارد)...