زیر. (ع اِ) (از «زور») گویک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکمه . (شرح قاموس فارسی ). || کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس فارسی ) (اقرب الموارد). || خم بزرگ قاراندود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سبوی کلان .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خوی و عادت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عقل و رای . و حرف ثانی بای موحده هم آمده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به زَبْر شود. || مردی که سخن گفتن و همنشینی با زنان دوست داردنه بنظر بدی ، یستوی فیه المذکر و المؤنث او خاص بهم . ج ، اَزوار، زیَرة، اَزیار. || تار باریک تر رودجامه یا یک تار رودجامه باریک باشد یا گنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.