کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنابادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنابادی
لغتنامه دهخدا
گنابادی . [ گ ُ ] (اِخ ) امیر حاج حسینی . از شعرای شیعه ٔ سادات جنابد خراسان معاصر امیر علیشیر نوایی . رجوع به امیر حاج حسینی و ریحانة الادب ج 1 ص 108 شود.
-
گنابادی
لغتنامه دهخدا
گنابادی . [ گ ُ ] (اِخ ) سلطان محمد، ملقب به سلطان علی بن مولی حیدربن سلطان محمد یا محمودبن دوست محمدبن نور محمد خراسانی گونابادی . از اکابر علماو عرفای قرن حاضر (چهاردهم هجری ) که مابین علوم ظاهر و باطن را فراهم آورده و معقول و منقول را توأم ساخته ...
-
گنابادی
لغتنامه دهخدا
گنابادی . [ گ ُ ] (اِخ ) ملا مظفربن محمد قاسم بن مظفر گنابادی . از مشاهیر منجمین و ریاضیین عهد شاه عباس اول و با شیخ بهایی متوفی سال 1031 هَ . ق . معاصر و ازتألیفات اوست : 1 - اختیارات النجوم . 2 - تنبیهات المنجمین در احکام نجومی که برای شاه معظم تا...
-
واژههای مشابه
-
نعمت گنابادی
لغتنامه دهخدا
نعمت گنابادی . [ ن ِ م َ ت ِ گ ُ ] (اِخ ) (قاضی ...) از شاعران قرن دهم هجری قمری است . او راست :پی به کوی دلبر ابروکمانی برده ام خانه ٔ او را نمی دانم گمانی برده ام .(از تحفه ٔ سامی ص 169) (فرهنگ سخنوران ).
-
سلطانعلی گنابادی
لغتنامه دهخدا
سلطانعلی گنابادی . [ س ُ ع َ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) حاج ملاسلطان محمد مشهور به حاج ملاسلطانعلی شاه گنابادی رحمة اﷲ علیه . سلسله ٔ نسبش به این وجه است : حاج ملاسلطان محمدبن حیدر محمدبن دوست محمدبن نور محمدبن حاج محمدبن قاسمعلی . این خانواده اباعن جد از اجله...
-
حسین گنابادی
لغتنامه دهخدا
حسین گنابادی . [ ح ُ س ِ ن ِ گ ُ ] (اِخ ) ابن بدیعالزمان منجم باشی فتحعلیشاه بود و لقب منجم باشی را از محمدخان قاجار گرفته بود. (ذریعه ج 8 ص 220).
-
قاسمی گنابادی
لغتنامه دهخدا
قاسمی گنابادی . [ س ِ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) اسمش میرزامحمد قاسم و از سادات عصر شاه طهماسب است . شاعری معروف و عارفی به طبع موصوف است و بیشتر اوقات دروادی مثنوی شتافته و به اتمام خسرو شیرین و لیلی و مجنون و شاهنامه که به اسم شاه طهماسب صفوی گفته توفیق یافت...
-
علینقی گنابادی
لغتنامه دهخدا
علینقی گنابادی . [ ع َ ن َ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) وی شاعر بود و او رادیوانی است به نام «صراط الجنة» که در سال 1216 هَ . ق . از نظم آن فراغت یافت . و نیز شرحی بر این دیوان به نام «سبل المعرفة» دارد. (از الذریعه ج 9 ص 764).
-
حزنی گنابادی
لغتنامه دهخدا
حزنی گنابادی . [ ح ُی ِ گ ُ ] (اِخ ) شاعری از جنابذ است . آذر گوید: اوقات به تجارت میگذرانید و در شعر طبع خوش داشت . (آتشکده ٔ آذر ص 72). و در مجمعالخواص ص 262 حزینی آمده است .
-
جستوجو در متن
-
گون آبادی
لغتنامه دهخدا
گون آبادی . (ص نسبی ) منسوب به گون آباد. گونابادی . گنابدی . جنابدی . رجوع به گنابادی شود.
-
درغنج
لغتنامه دهخدا
درغنج . [ دَ غ ِ ] (اِخ ) کلاته ای است در کوهپایه ٔ کاخک گناباد، از خراسان . (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ).
-
موجل
لغتنامه دهخدا
موجل . [ م َ ج ُ ] (اِ) موجلک . در اصطلاح گناباد خراسان کشمش سیاه که در آفتاب خشک شود. (یادداشت پروین گنابادی ).
-
مهوش
لغتنامه دهخدا
مهوش . [ م ُ هََ وْ وَ ] (ع ص ) لغتی است در مشوش بنا به رأی صاحب قاموس . (یادداشت به خط مرحوم گنابادی ).