کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلوگیر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلوگیر شدن
لغتنامه دهخدا
گلوگیر شدن . [ گ ُ / گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راه گلو را گرفتن . دشوار از گلو فرورفتن . بشاعه . بشع. (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
حریف گلوگیر
لغتنامه دهخدا
حریف گلوگیر. [ ح َ ف ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حریف گلوبر. روزگار. دنیا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 165).
-
جستوجو در متن
-
گزاش
لغتنامه دهخدا
گزاش . [ گ ُ ] (اِ) گلوگیر شدن . (شعوری ج 2 ورق 320).
-
غص
لغتنامه دهخدا
غص . [ غ َص ص ] (ع مص ) کج جویدن چیزی هنگام خوردن آن . || گلوگیر شدن و خفه شدن هنگام خوردن به شتاب . (دزی ج 2 ص 214).
-
بشاعة
لغتنامه دهخدا
بشاعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) ناخوش شدن مرد از خوردن طعام بدمزه : بشع الرجل بشعا و بشاعة. || بی مزه شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || طعمی مرکب از تلخی وقبض : مثل اجتماع المرارة والقبض فی الحضض . (قانون ابن سینا). || بدبوی شدن دهان ا...
-
بشارة
لغتنامه دهخدا
بشارة. [ ب َ رَ ] (ع مص )بشارت . مسرور شدن بچیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || شاد شدن . (آنندراج ). شاد شدن و شاد کردن و تازه روی شدن . || خوش طبع شدن . || گلوگیر شدن طعام . || بی طعم شدن . || خوش ناآینده شدن .(مؤید ال...
-
بشع
لغتنامه دهخدا
بشع. [ ب َ ] (ع مص ) بَشِع شدن طعام ؛ گلوگیر شدن طعام . (تاج المصادر) (از اقرب الموارد). || ناخوش شدن مرد از خوردن طعام بدمزه . || بد بوی دهن گردیدن از ناکردن خلال و مسواک . || لبریز آب گردیدن وادی . (از منتهی الارب ). تنگ شدن وادی . بسبب آب و مردم و...
-
شجا
لغتنامه دهخدا
شجا. [ ش َ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). غصه مند شدن . || شجی الرجل بالشجا؛ استخوان در گلو گیر کردن ، پس گلوگیر شدن بدان . (از اقرب الموارد): شجی بالعظم شجاًء؛ غصه مند شد از استخوان . (منتهی الارب ). ماندن استخوان در گلوی...
-
غصص
لغتنامه دهخدا
غصص . [ غ َ ص َص ْ ] (ع مص ) درماندن در گلوی کسی طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعام در گلو ماندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). طعام در گلو گرفتن . (مصادر زوزنی ). در گلو ماندن چیزی از طعام و بازداشتن از تنفس . || غصص به غیظ؛ گلوگیر ش...
-
اشجاء
لغتنامه دهخدا
اشجاء. [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. در اندوه افکندن کسی را. (منتهی الارب ). محزون کردن کسی . (از اقرب الموارد). || شادمان کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از اضداد است . || مقهور ساختن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چ...
-
گریه در گلو پیچیدن
لغتنامه دهخدا
گریه در گلو پیچیدن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ گ َ / گ ِ دَ ] (مص مرکب ) گریه در گلو گره شدن . گلوگیر شدن گریه . حالتی است که در شدت گریه بهم رسد واز آن نفس آدمی بند میگردد. (آنندراج ) : بیاد روی تو چون گریه در گلو پیچیدز هر بن مژه طوفان نور برخیزد. طالب ...
-
گوارا
لغتنامه دهخدا
گوارا. [ گ ُ ] (نف ) (از: گوار + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ) پهلوی گوهاراک «مناس 275». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نقیض گلوگیر است و هر چیز را گویندکه ذائقه را خوش آید و به حلق به آسانی رود و زود هضم شود. (برهان ). هر چیز که خوش مزه باشد و به ط...
-
گیر
لغتنامه دهخدا
گیر. (اِمص ) بیشتر با مشتقات مصدر کردن و داشتن صرف شود. از گرفتن به معنی بسته شدن و ممنوع شدن باشد. سد و مانع راه چیزی شدن :یک سنگ در راه آب گیر کرده و آب به خانه ٔ ما نمی آید. سیلاب راه را برده بود، اتومبیل ما گیر کرد. (فرهنگ نظام ). || در اصطلاح طب...