اشجاء. [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. در اندوه افکندن کسی را. (منتهی الارب ). محزون کردن کسی . (از اقرب الموارد). || شادمان کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از اضداد است . || مقهور ساختن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چیره شدن بر کسی . (منتهی الارب ). غالب شدن بر کسی . || گلوگیر کردن . || به هیجان آوردن کسی را. (از اقرب الموارد). || عطا کردن به طلبکار و خواهنده مقداری که خشنود شود و برود. (از ذیل اقرب الموارد از اللسان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.