کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرع
لغتنامه دهخدا
کرع . [ ک َ ] (ع مص ) کروع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دهن در آب نهادن و آب خوردن . (از المصادر زوزنی ). به دهن از جوی آب برداشتن و خوردن و کرع فی الاناء مثله . (از منتهی الارب ). آب به دهان خوردن از جوی و جز آن بدون برداشتن با کف...
-
کرع
لغتنامه دهخدا
کرع . [ ک َ رَ ] (ع اِ) آب باران ایستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب آسمان . (مهذب الاسماء). آب آسمان که به دهان بردارند. (از اقرب الموارد). || دست و پای ستور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || باریکی پیش ساق . (منتهی الارب ...
-
کرع
لغتنامه دهخدا
کرع . [ ک َ رَ ] (ع مص ) تیز گردیدن شهوت دختر. (از منتهی الارب ). تیز گردیدن شهوت کنیزک . (ناظم الاطباء). || جرأت نمودن بر خوردن کراع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جرأت نمودن بر خوردن پایچه . (ناظم الاطباء). || به درد آمدن پایچه . (منتهی الار...
-
واژههای همآوا
-
کرا
لغتنامه دهخدا
کرا. [ ک َرْ را ] (اِ) سرتراش و حجام را گویند. (برهان ). و صحیح آن «گرا» است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گرا شود.
-
کرا
لغتنامه دهخدا
کرا. [ ک ِ ] (ع اِ) کرایه و اجرت نشستن در خانه و دکان و جز آن . (ناظم الاطباء). در عربی کرایه را گویند که اجرت نشستن در خانه و د کان کسی باشد. (برهان ). || اجرت بار کردن شتر و استر و خر و اسب و مانند آنها. (ناظم الاطباء). اجرت بار کردن شتر و الاغ و ا...
-
کرا
لغتنامه دهخدا
کرا. [ ک ِ ] (موصول + حرف اضافه ) کلمه ای است مرکب از که و را. (ناظم الاطباء). مخفف و مختصر هرکراست . (آنندراج ). به معنی هرکه را و هر کس را. (فرهنگ فارسی معین ) : کرا پشتی کند گردون چه باید پشتی لشکرچه باید یاری مردم کرا دولت بود یاور. قطران (از آنن...
-
جستوجو در متن
-
کروع
لغتنامه دهخدا
کروع . [ ک ُ ] (ع مص ) دهن در آب نهادن در آب خوردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کرع . به دهن از جوی آب برداشتن و خوردن . (منتهی الارب ). گردن بسوی آب کشیدن و با دهن نوشیدن از موضعش بدون نوشیدن با دست یا با ظرف . یقال : اکرع فی هذا الاناء ...
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طُ ] (ع مص ) پاک گردیدن . || منقطع شدن حیض زن . || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن . || (اِمص ) پاکی از حیض و جز آن . ج ، اطهار.(منتهی الارب ) (آنندراج ). قرء. خلاف طمث : آب بهر عام اصل و فرع راازبرای طهر و بهر کرع را. (مثنوی ).پاک کو از حوض م...
-
غطس
لغتنامه دهخدا
غطس . [ غ َ ] (ع مص ) فرورفتن در آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انعماس . || زیر آبی رفتن . (دزی ج 2 ص 216). || فروبردن در آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غمس . (اقرب الموارد). به آب فروبردن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). به آب فروبردن . (مصادر زوزنی ...
-
غدر
لغتنامه دهخدا
غدر. [ غ َ ] (ع مص ) بیوفائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بیوفائی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). نقض عهد و خیانت ، و گویند غدر برای معنی اخلال در چیزی و ترک آن وضع شده و معنی نقض عهد از آن مأخوذ است . (از اقرب الموارد). ضد وف...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...